|
|
|
به نام خداوند رحمتگر مهربان |
| بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ |
گفت آیا به تو نگفتم که هرگز نمىتوانى همپاى من صبر کنى (۷۵) | | قَالَ أَلَمْ أَقُل لَّکَ إِنَّکَ لَن تَسْتَطِیعَ مَعِی صَبْرًا ﴿۷۵﴾ |
[موسى] گفت اگر از این پس چیزى از تو پرسیدم دیگر با من همراهى مکن [و] از جانب من قطعا معذور خواهى بود (۷۶) | | قَالَ إِن سَأَلْتُکَ عَن شَیْءٍ بَعْدَهَا فَلَا تُصَاحِبْنِی قَدْ بَلَغْتَ مِن لَّدُنِّی عُذْرًا ﴿۷۶﴾ |
پس
رفتند تا به اهل قریهاى رسیدند از مردم آنجا خوراکى خواستند و[لى آنها]
از مهمان نمودن آن دو خوددارى کردند پس در آنجا دیوارى یافتند که مىخواست
فرو ریزد و [بنده ما] آن را استوار کرد [موسى] گفت اگر مىخواستى
[مىتوانستى] براى آن مزدى بگیرى (۷۷) | | فَانطَلَقَا
حَتَّى إِذَا أَتَیَا أَهْلَ قَرْیَةٍ اسْتَطْعَمَا أَهْلَهَا فَأَبَوْا
أَن یُضَیِّفُوهُمَا فَوَجَدَا فِیهَا جِدَارًا یُرِیدُ أَنْ یَنقَضَّ
فَأَقَامَهُ قَالَ لَوْ شِئْتَ لَاتَّخَذْتَ عَلَیْهِ أَجْرًا ﴿۷۷﴾ |
گفت این [بار دیگر وقت] جدایى میان من و توست به زودى تو را از تاویل آنچه که نتوانستى بر آن صبر کنى آگاه خواهم ساخت (۷۸) | | قَالَ هَذَا فِرَاقُ بَیْنِی وَبَیْنِکَ سَأُنَبِّئُکَ بِتَأْوِیلِ مَا لَمْ تَسْتَطِع عَّلَیْهِ صَبْرًا ﴿۷۸﴾ |
اما
کشتى از آن بینوایانى بود که در دریا کار مىکردند خواستم آن را معیوب کنم
[چرا که] پیشاپیش آنان پادشاهى بود که هر کشتى [درستى] را به زور مىگرفت (۷۹) | | أَمَّا
السَّفِینَةُ فَکَانَتْ لِمَسَاکِینَ یَعْمَلُونَ فِی الْبَحْرِ
فَأَرَدتُّ أَنْ أَعِیبَهَا وَکَانَ وَرَاءهُم مَّلِکٌ یَأْخُذُ کُلَّ
سَفِینَةٍ غَصْبًا ﴿۷۹﴾ |
و اما نوجوان پدر و مادرش [هر دو] مؤمن بودند پس ترسیدیم [مبادا] آن دو را به طغیان و کفر بکشد (۸۰) | | وَأَمَّا الْغُلَامُ فَکَانَ أَبَوَاهُ مُؤْمِنَیْنِ فَخَشِینَا أَن یُرْهِقَهُمَا طُغْیَانًا وَکُفْرًا ﴿۸۰﴾ |
پس خواستیم که پروردگارشان آن دو را به پاکتر و مهربانتر از او عوض دهد (۸۱) | | فَأَرَدْنَا أَن یُبْدِلَهُمَا رَبُّهُمَا خَیْرًا مِّنْهُ زَکَاةً وَأَقْرَبَ رُحْمًا ﴿۸۱﴾ |
و
اما دیوار از آن دو پسر [بچه] یتیم در آن شهر بود و زیر آن گنجى متعلق به
آن دو بود و پدرشان [مردى] نیکوکار بود پس پروردگار تو خواست آن دو [یتیم]
به حد رشد برسند و گنجینه خود را که رحمتى از جانب پروردگارت بود بیرون
آورند و این [کارها] را من خودسرانه انجام ندادم این بود تاویل آنچه که
نتوانستى بر آن شکیبایى ورزى (۸۲) | | وَأَمَّا
الْجِدَارُ فَکَانَ لِغُلَامَیْنِ یَتِیمَیْنِ فِی الْمَدِینَةِ وَکَانَ
تَحْتَهُ کَنزٌ لَّهُمَا وَکَانَ أَبُوهُمَا صَالِحًا فَأَرَادَ رَبُّکَ
أَنْ یَبْلُغَا أَشُدَّهُمَا وَیَسْتَخْرِجَا کَنزَهُمَا رَحْمَةً مِّن
رَّبِّکَ وَمَا فَعَلْتُهُ عَنْ أَمْرِی ذَلِکَ تَأْوِیلُ مَا لَمْ
تَسْطِع عَّلَیْهِ صَبْرًا ﴿۸۲﴾ |
و از تو در باره ذوالقرنین مىپرسند بگو به زودى چیزى از او براى شما خواهم خواند (۸۳) | | وَیَسْأَلُونَکَ عَن ذِی الْقَرْنَیْنِ قُلْ سَأَتْلُو عَلَیْکُم مِّنْهُ ذِکْرًا ﴿۸۳﴾ |
ما در زمین به او امکاناتى دادیم و از هر چیزى وسیلهاى بدو بخشیدیم (۸۴) | | إِنَّا مَکَّنَّا لَهُ فِی الْأَرْضِ وَآتَیْنَاهُ مِن کُلِّ شَیْءٍ سَبَبًا ﴿۸۴﴾ |
تا راهى را دنبال کرد (۸۵) | | فَأَتْبَعَ سَبَبًا ﴿۸۵﴾ |
تا
آنگاه که به غروبگاه خورشید رسید به نظرش آمد که [خورشید] در چشمهاى
گلآلود و سیاه غروب مىکند و نزدیک آن طایفهاى را یافت فرمودیم اى
ذوالقرنین [اختیار با توست] یا عذاب مىکنى یا در میانشان [روش] نیکویى
پیش مىگیرى (۸۶) | | حَتَّى
إِذَا بَلَغَ مَغْرِبَ الشَّمْسِ وَجَدَهَا تَغْرُبُ فِی عَیْنٍ حَمِئَةٍ
وَوَجَدَ عِندَهَا قَوْمًا قُلْنَا یَا ذَا الْقَرْنَیْنِ إِمَّا أَن
تُعَذِّبَ وَإِمَّا أَن تَتَّخِذَ فِیهِمْ حُسْنًا ﴿۸۶﴾ |
گفت اما هر که ستم ورزد عذابش خواهیم کرد سپس به سوى پروردگارش بازگردانیده مىشود آنگاه او را عذابى سختخواهد کرد (۸۷) | | قَالَ أَمَّا مَن ظَلَمَ فَسَوْفَ نُعَذِّبُهُ ثُمَّ یُرَدُّ إِلَى رَبِّهِ فَیُعَذِّبُهُ عَذَابًا نُّکْرًا ﴿۸۷﴾ |
و اما هر که ایمان آورد و کار شایسته کند پاداشى [هر چه] نیکوتر خواهد داشت و به فرمان خود او را به کارى آسان واخواهیم داشت (۸۸) | | وَأَمَّا مَنْ آمَنَ وَعَمِلَ صَالِحًا فَلَهُ جَزَاء الْحُسْنَى وَسَنَقُولُ لَهُ مِنْ أَمْرِنَا یُسْرًا ﴿۸۸﴾ |
سپس راهى [دیگر] را دنبال کرد (۸۹) | | ثُمَّ أَتْبَعَ سَبَبًا ﴿۸۹﴾ |
تا
آنگاه که به جایگاه برآمدن خورشید رسید [خورشید] را [چنین] یافت که بر
قومى طلوع مىکرد که براى ایشان در برابر آن پوششى قرار نداده بودیم (۹۰) | | حَتَّى إِذَا بَلَغَ مَطْلِعَ الشَّمْسِ وَجَدَهَا تَطْلُعُ عَلَى قَوْمٍ لَّمْ نَجْعَل لَّهُم مِّن دُونِهَا سِتْرًا ﴿۹۰﴾ |
این چنین [مىرفت] و قطعا به خبرى که پیش او بود احاطه داشتیم (۹۱) | | کَذَلِکَ وَقَدْ أَحَطْنَا بِمَا لَدَیْهِ خُبْرًا ﴿۹۱﴾ |
باز راهى را دنبال نمود (۹۲) | | ثُمَّ أَتْبَعَ سَبَبًا ﴿۹۲﴾ |
تا وقتى به میان دو سد رسید در برابر آن دو [سد] طایفهاى را یافت که نمىتوانستند هیچ زبانى را بفهمند (۹۳) | | حَتَّى إِذَا بَلَغَ بَیْنَ السَّدَّیْنِ وَجَدَ مِن دُونِهِمَا قَوْمًا لَّا یَکَادُونَ یَفْقَهُونَ قَوْلًا ﴿۹۳﴾ |
گفتند
اى ذوالقرنین یاجوج و ماجوج سخت در زمین فساد مىکنند آیا [ممکن است] مالى
در اختیار تو قرار دهیم تا میان ما و آنان سدى قرار دهى (۹۴) | | قَالُوا
یَا ذَا الْقَرْنَیْنِ إِنَّ یَأْجُوجَ وَمَأْجُوجَ مُفْسِدُونَ فِی
الْأَرْضِ فَهَلْ نَجْعَلُ لَکَ خَرْجًا عَلَى أَن تَجْعَلَ بَیْنَنَا
وَبَیْنَهُمْ سَدًّا ﴿۹۴﴾ |
گفت
آنچه پروردگارم به من در آن تمکن داده [از کمک مالى شما] بهتر است مرا با
نیرویى [انسانى] یارى کنید [تا] میان شما و آنها سدى استوار قرار دهم (۹۵) | | قَالَ مَا مَکَّنِّی فِیهِ رَبِّی خَیْرٌ فَأَعِینُونِی بِقُوَّةٍ أَجْعَلْ بَیْنَکُمْ وَبَیْنَهُمْ رَدْمًا ﴿۹۵﴾ |
براى
من قطعات آهن بیاورید تا آنگاه که میان دو کوه برابر شد گفت بدمید تا وقتى
که آن [قطعات] را آتش گردانید گفت مس گداخته برایم بیاورید تا روى آن
بریزم (۹۶) | | آتُونِی
زُبَرَ الْحَدِیدِ حَتَّى إِذَا سَاوَى بَیْنَ الصَّدَفَیْنِ قَالَ
انفُخُوا حَتَّى إِذَا جَعَلَهُ نَارًا قَالَ آتُونِی أُفْرِغْ عَلَیْهِ
قِطْرًا ﴿۹۶﴾ |
[در نتیجه اقوام وحشى] نتوانستند از آن [مانع] بالا روند و نتوانستند آن را سوراخ کنند (۹۷) | | فَمَا اسْطَاعُوا أَن یَظْهَرُوهُ وَمَا اسْتَطَاعُوا لَهُ نَقْبًا ﴿۹۷﴾ |
گفت این رحمتى از جانب پروردگار من است و[لى] چون وعده پروردگارم فرا رسد آن [سد] را درهم کوبد و وعده پروردگارم حق است (۹۸) | | قَالَ هَذَا رَحْمَةٌ مِّن رَّبِّی فَإِذَا جَاء وَعْدُ رَبِّی جَعَلَهُ دَکَّاء وَکَانَ وَعْدُ رَبِّی حَقًّا ﴿۹۸﴾ |
و در آن روز آنان را رها مىکنیم تا موجآسا بعضى با برخى درآمیزند و [همین که] در صور دمیده شود همه آنها را گرد خواهیم آورد (۹۹) | | وَتَرَکْنَا بَعْضَهُمْ یَوْمَئِذٍ یَمُوجُ فِی بَعْضٍ وَنُفِخَ فِی الصُّورِ فَجَمَعْنَاهُمْ جَمْعًا ﴿۹۹﴾ |
و آن روز جهنم را آشکارا به کافران بنماییم (۱۰۰) | | وَعَرَضْنَا جَهَنَّمَ یَوْمَئِذٍ لِّلْکَافِرِینَ عَرْضًا ﴿۱۰۰﴾ |
[به] همان کسانى که چشمان [بصیرت]شان از یاد من در پرده بود و توانایى شنیدن [حق] نداشتند (۱۰۱) | | الَّذِینَ کَانَتْ أَعْیُنُهُمْ فِی غِطَاء عَن ذِکْرِی وَکَانُوا لَا یَسْتَطِیعُونَ سَمْعًا ﴿۱۰۱﴾ |
آیا
کسانى که کفر ورزیدهاند پنداشتهاند که [مىتوانند] به جاى من بندگانم را
سرپرست بگیرند ما جهنم را آماده کردهایم تا جایگاه پذیرایى کافران باشد (۱۰۲) | | أَفَحَسِبَ
الَّذِینَ کَفَرُوا أَن یَتَّخِذُوا عِبَادِی مِن دُونِی أَوْلِیَاء
إِنَّا أَعْتَدْنَا جَهَنَّمَ لِلْکَافِرِینَ نُزُلًا ﴿۱۰۲﴾ |
بگو آیا شما را از زیانکارترین مردم آگاه گردانم (۱۰۳) | | قُلْ هَلْ نُنَبِّئُکُمْ بِالْأَخْسَرِینَ أَعْمَالًا ﴿۱۰۳﴾ |
[آنان] کسانىاند که کوشششان در زندگى دنیا به هدر رفته و خود مىپندارند که کار خوب انجام مىدهند (۱۰۴) | | الَّذِینَ ضَلَّ سَعْیُهُمْ فِی الْحَیَاةِ الدُّنْیَا وَهُمْ یَحْسَبُونَ أَنَّهُمْ یُحْسِنُونَ صُنْعًا ﴿۱۰۴﴾ |
[آرى]
آنان کسانىاند که آیات پروردگارشان و لقاى او را انکار کردند در نتیجه
اعمالشان تباه گردید و روز قیامت براى آنها [قدر و] ارزشى نخواهیم نهاد (۱۰۵) | | أُولَئِکَ
الَّذِینَ کَفَرُوا بِآیَاتِ رَبِّهِمْ وَلِقَائِهِ فَحَبِطَتْ
أَعْمَالُهُمْ فَلَا نُقِیمُ لَهُمْ یَوْمَ الْقِیَامَةِ وَزْنًا ﴿۱۰۵﴾ |
این جهنم سزاى آنان است چرا که کافر شدند و آیات من و پیامبرانم را به ریشخند گرفتند (۱۰۶) | | ذَلِکَ جَزَاؤُهُمْ جَهَنَّمُ بِمَا کَفَرُوا وَاتَّخَذُوا آیَاتِی وَرُسُلِی هُزُوًا ﴿۱۰۶﴾ |
بىگمان کسانى که ایمان آورده و کارهاى شایسته کردهاند باغهاى فردوس جایگاه پذیرایى آنان است (۱۰۷) | | إِنَّ الَّذِینَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ کَانَتْ لَهُمْ جَنَّاتُ الْفِرْدَوْسِ نُزُلًا ﴿۱۰۷﴾ |
جاودانه در آن خواهند بود و از آنجا درخواست انتقال نمىکنند (۱۰۸) | | خَالِدِینَ فِیهَا لَا یَبْغُونَ عَنْهَا حِوَلًا ﴿۱۰۸﴾ |
بگو
اگر دریا براى کلمات پروردگارم مرکب شود پیش از آنکه کلمات پروردگارم
پایان پذیرد قطعا دریا پایان مىیابد هر چند نظیرش را به مدد [آن] بیاوریم
(۱۰۹) | | قُل
لَّوْ کَانَ الْبَحْرُ مِدَادًا لِّکَلِمَاتِ رَبِّی لَنَفِدَ الْبَحْرُ
قَبْلَ أَن تَنفَدَ کَلِمَاتُ رَبِّی وَلَوْ جِئْنَا بِمِثْلِهِ مَدَدًا ﴿۱۰۹﴾ |
بگو
من هم مثل شما بشرى هستم و[لى] به من وحى مىشود که خداى شما خدایى یگانه
است پس هر کس به لقاى پروردگار خود امید دارد باید به کار شایسته بپردازد
و هیچ کس را در پرستش پروردگارش شریک نسازد (۱۱۰) | | قُلْ
إِنَّمَا أَنَا بَشَرٌ مِّثْلُکُمْ یُوحَى إِلَیَّ أَنَّمَا إِلَهُکُمْ
إِلَهٌ وَاحِدٌ فَمَن کَانَ یَرْجُو لِقَاء رَبِّهِ فَلْیَعْمَلْ عَمَلًا
صَالِحًا وَلَا یُشْرِکْ بِعِبَادَةِ رَبِّهِ أَحَدًا ﴿۱۱۰﴾ |
سوره ۱۹: مریم به نام خداوند رحمتگر مهربان کافها یا عین صاد (۱)
| |
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ کهیعص ﴿۱﴾
|
[این] یادى از رحمت پروردگار تو [در باره] بندهاش زکریاست (۲) | | ذِکْرُ رَحْمَةِ رَبِّکَ عَبْدَهُ زَکَرِیَّا ﴿۲﴾ |
آنگاه که [زکریا] پروردگارش را آهسته ندا کرد (۳) | | إِذْ نَادَى رَبَّهُ نِدَاء خَفِیًّا ﴿۳﴾ |
گفت پروردگارا من استخوانم سست گردیده و [موى] سرم از پیرى سپید گشته و اى پروردگار من هرگز در دعاى تو ناامید نبودهام (۴) | | قَالَ رَبِّ إِنِّی وَهَنَ الْعَظْمُ مِنِّی وَاشْتَعَلَ الرَّأْسُ شَیْبًا وَلَمْ أَکُن بِدُعَائِکَ رَبِّ شَقِیًّا ﴿۴﴾ |
و من پس از خویشتن از بستگانم بیمناکم و زنم نازاست پس از جانب خود ولى [و جانشینى] به من ببخش (۵) | | وَإِنِّی خِفْتُ الْمَوَالِیَ مِن وَرَائِی وَکَانَتِ امْرَأَتِی عَاقِرًا فَهَبْ لِی مِن لَّدُنکَ وَلِیًّا ﴿۵﴾ |
که از من ارث برد و از خاندان یعقوب [نیز] ارث برد و او را اى پروردگار من پسندیده گردان (۶) | | یَرِثُنِی وَیَرِثُ مِنْ آلِ یَعْقُوبَ وَاجْعَلْهُ رَبِّ رَضِیًّا ﴿۶﴾ |
اى زکریا ما تو را به پسرى که نامش یحیى است مژده مىدهیم که قبلا همنامى براى او قرار ندادهایم (۷) | | یَا زَکَرِیَّا إِنَّا نُبَشِّرُکَ بِغُلَامٍ اسْمُهُ یَحْیَى لَمْ نَجْعَل لَّهُ مِن قَبْلُ سَمِیًّا ﴿۷﴾ |
گفت پروردگارا چگونه مرا پسرى خواهد بود و حال آنکه زنم نازاست و من از سالخوردگى ناتوان شدهام (۸) | | قَالَ رَبِّ أَنَّى یَکُونُ لِی غُلَامٌ وَکَانَتِ امْرَأَتِی عَاقِرًا وَقَدْ بَلَغْتُ مِنَ الْکِبَرِ عِتِیًّا ﴿۸﴾ |
[فرشته] گفت [فرمان] چنین است پروردگار تو گفته که این [کار] بر من آسان است و تو را در حالى که چیزى نبودى قبلا آفریدهام (۹) | | قَالَ کَذَلِکَ قَالَ رَبُّکَ هُوَ عَلَیَّ هَیِّنٌ وَقَدْ خَلَقْتُکَ مِن قَبْلُ وَلَمْ تَکُ شَیْئًا ﴿۹﴾ |
گفت پروردگارا نشانهاى براى من قرار ده فرمود نشانه تو این است که سه شبانه [روز] با اینکه سالمى با مردم سخن نمىگویى (۱۰) | | قَالَ رَبِّ اجْعَل لِّی آیَةً قَالَ آیَتُکَ أَلَّا تُکَلِّمَ النَّاسَ ثَلَاثَ لَیَالٍ سَوِیًّا ﴿۱۰﴾ |
پس از محراب بر قوم خویش درآمد و ایشان را آگاه گردانید که روز و شب به نیایش بپردازید (۱۱) | | فَخَرَجَ عَلَى قَوْمِهِ مِنَ الْمِحْرَابِ فَأَوْحَى إِلَیْهِمْ أَن سَبِّحُوا بُکْرَةً وَعَشِیًّا ﴿۱۱﴾ |
اى یحیى کتاب [خدا] را به جد و جهد بگیر و از کودکى به او نبوت دادیم (۱۲) | | یَا یَحْیَى خُذِ الْکِتَابَ بِقُوَّةٍ وَآتَیْنَاهُ الْحُکْمَ صَبِیًّا ﴿۱۲﴾ |
و [نیز] از جانب خود مهربانى و پاکى [به او دادیم] و تقواپیشه بود (۱۳) | | وَحَنَانًا مِّن لَّدُنَّا وَزَکَاةً وَکَانَ تَقِیًّا ﴿۱۳﴾ |
و با پدر و مادر خود نیکرفتار بود و زورگویى نافرمان نبود (۱۴) | | وَبَرًّا بِوَالِدَیْهِ وَلَمْ یَکُن جَبَّارًا عَصِیًّا ﴿۱۴﴾ |
و درود بر او روزى که زاده شد و روزى که مىمیرد و روزى که زنده برانگیخته مىشود (۱۵) | | وَسَلَامٌ عَلَیْهِ یَوْمَ وُلِدَ وَیَوْمَ یَمُوتُ وَیَوْمَ یُبْعَثُ حَیًّا ﴿۱۵﴾ |
و در این کتاب از مریم یاد کن آنگاه که از کسان خود در مکانى شرقى به کنارى شتافت (۱۶) | | وَاذْکُرْ فِی الْکِتَابِ مَرْیَمَ إِذِ انتَبَذَتْ مِنْ أَهْلِهَا مَکَانًا شَرْقِیًّا ﴿۱۶﴾ |
و در برابر آنان پردهاى بر خود گرفت پس روح خود را به سوى او فرستادیم تا به [شکل] بشرى خوشاندام بر او نمایان شد (۱۷) | | فَاتَّخَذَتْ مِن دُونِهِمْ حِجَابًا فَأَرْسَلْنَا إِلَیْهَا رُوحَنَا فَتَمَثَّلَ لَهَا بَشَرًا سَوِیًّا ﴿۱۷﴾ |
[مریم] گفت اگر پرهیزگارى من از تو به خداى رحمان پناه مىبرم (۱۸) | | قَالَتْ إِنِّی أَعُوذُ بِالرَّحْمَن مِنکَ إِن کُنتَ تَقِیًّا ﴿۱۸﴾ |
گفت من فقط فرستاده پروردگار توام براى اینکه به تو پسرى پاکیزه ببخشم (۱۹) | | قَالَ إِنَّمَا أَنَا رَسُولُ رَبِّکِ لِأَهَبَ لَکِ غُلَامًا زَکِیًّا ﴿۱۹﴾ |
گفت چگونه مرا پسرى باشد با آنکه دست بشرى به من نرسیده و بدکار نبودهام (۲۰) | | قَالَتْ أَنَّى یَکُونُ لِی غُلَامٌ وَلَمْ یَمْسَسْنِی بَشَرٌ وَلَمْ أَکُ بَغِیًّا ﴿۲۰﴾ |
گفت
[فرمان] چنین است پروردگار تو گفته که آن بر من آسان است و تا او را
نشانهاى براى مردم و رحمتى از جانب خویش قرار دهیم و [این] دستورى قطعى
بود (۲۱) | | قَالَ کَذَلِکِ قَالَ رَبُّکِ هُوَ عَلَیَّ هَیِّنٌ وَلِنَجْعَلَهُ آیَةً لِلنَّاسِ وَرَحْمَةً مِّنَّا وَکَانَ أَمْرًا مَّقْضِیًّا ﴿۲۱﴾ |
پس [مریم] به او [=عیسى] آبستن شد و با او به مکان دورافتادهاى پناه جست (۲۲) | | فَحَمَلَتْهُ فَانتَبَذَتْ بِهِ مَکَانًا قَصِیًّا ﴿۲۲﴾ |
تا درد زایمان او را به سوى تنه درختخرمایى کشانید گفت اى کاش پیش از این مرده بودم و یکسر فراموششده بودم (۲۳) | | فَأَجَاءهَا الْمَخَاضُ إِلَى جِذْعِ النَّخْلَةِ قَالَتْ یَا لَیْتَنِی مِتُّ قَبْلَ هَذَا وَکُنتُ نَسْیًا مَّنسِیًّا ﴿۲۳﴾ |
پس از زیر [پاى] او [فرشته] وى را ندا داد که غم مدار پروردگارت زیر [پاى] تو چشمه آبى پدید آورده است (۲۴) | | فَنَادَاهَا مِن تَحْتِهَا أَلَّا تَحْزَنِی قَدْ جَعَلَ رَبُّکِ تَحْتَکِ سَرِیًّا ﴿۲۴﴾ |
و تنه درختخرما را به طرف خود [بگیر و] بتکان بر تو خرماى تازه مىریزد (۲۵) | | وَهُزِّی إِلَیْکِ بِجِذْعِ النَّخْلَةِ تُسَاقِطْ عَلَیْکِ رُطَبًا جَنِیًّا ﴿۲۵﴾ |
و
بخور و بنوش و دیده روشن دار پس اگر کسى از آدمیان را دیدى بگوى من براى
[خداى] رحمان روزه نذر کردهام و امروز مطلقا با انسانى سخن نخواهم گفت (۲۶) | | فَکُلِی
وَاشْرَبِی وَقَرِّی عَیْنًا فَإِمَّا تَرَیِنَّ مِنَ الْبَشَرِ أَحَدًا
فَقُولِی إِنِّی نَذَرْتُ لِلرَّحْمَنِ صَوْمًا فَلَنْ أُکَلِّمَ
الْیَوْمَ إِنسِیًّا ﴿۲۶﴾ |
پس [مریم] در حالى که او را در آغوش گرفته بود به نزد قومش آورد گفتند اى مریم به راستى کار بسیار ناپسندى مرتکب شدهاى (۲۷) | | فَأَتَتْ بِهِ قَوْمَهَا تَحْمِلُهُ قَالُوا یَا مَرْیَمُ لَقَدْ جِئْتِ شَیْئًا فَرِیًّا ﴿۲۷﴾ |
اى خواهر هارون پدرت مرد بدى نبود و مادرت [نیز] بدکاره نبود (۲۸) | | یَا أُخْتَ هَارُونَ مَا کَانَ أَبُوکِ امْرَأَ سَوْءٍ وَمَا کَانَتْ أُمُّکِ بَغِیًّا ﴿۲۸﴾ |
[مریم] به سوى [عیسى] اشاره کرد گفتند چگونه با کسى که در گهواره [و] کودک استسخن بگوییم (۲۹) | | فَأَشَارَتْ إِلَیْهِ قَالُوا کَیْفَ نُکَلِّمُ مَن کَانَ فِی الْمَهْدِ صَبِیًّا ﴿۲۹﴾ |
[کودک] گفت منم بنده خدا به من کتاب داده و مرا پیامبر قرار داده است (۳۰) | | قَالَ إِنِّی عَبْدُ اللَّهِ آتَانِیَ الْکِتَابَ وَجَعَلَنِی نَبِیًّا ﴿۳۰﴾ |
و هر جا که باشم مرا با برکتساخته و تا زندهام به نماز و زکات سفارش کرده است (۳۱) | | وَجَعَلَنِی مُبَارَکًا أَیْنَ مَا کُنتُ وَأَوْصَانِی بِالصَّلَاةِ وَالزَّکَاةِ مَا دُمْتُ حَیًّا ﴿۳۱﴾ |
و مرا نسبت به مادرم نیکوکار کرده و زورگو و نافرمانم نگردانیده است (۳۲) | | وَبَرًّا بِوَالِدَتِی وَلَمْ یَجْعَلْنِی جَبَّارًا شَقِیًّا ﴿۳۲﴾ |
و درود بر من روزى که زاده شدم و روزى که مىمیرم و روزى که زنده برانگیخته مىشوم (۳۳) | | وَالسَّلَامُ عَلَیَّ یَوْمَ وُلِدتُّ وَیَوْمَ أَمُوتُ وَیَوْمَ أُبْعَثُ حَیًّا ﴿۳۳﴾ |
این است [ماجراى] عیسى پسر مریم [همان] گفتار درستى که در آن شک مىکنند (۳۴) | | ذَلِکَ عِیسَى ابْنُ مَرْیَمَ قَوْلَ الْحَقِّ الَّذِی فِیهِ یَمْتَرُونَ ﴿۳۴﴾ |
خدا را نسزد که فرزندى برگیرد منزه است او چون کارى را اراده کند همین قدر به آن مىگوید موجود شو پس بىدرنگ موجود مىشود (۳۵) | | مَا کَانَ لِلَّهِ أَن یَتَّخِذَ مِن وَلَدٍ سُبْحَانَهُ إِذَا قَضَى أَمْرًا فَإِنَّمَا یَقُولُ لَهُ کُن فَیَکُونُ ﴿۳۵﴾ |
و در حقیقتخداست که پروردگار من و پروردگار شماست پس او را بپرستید این است راه راست (۳۶) | | وَإِنَّ اللَّهَ رَبِّی وَرَبُّکُمْ فَاعْبُدُوهُ هَذَا صِرَاطٌ مُّسْتَقِیمٌ ﴿۳۶﴾ |
اما دستهها[ى گوناگون] از میان آنها به اختلاف پرداختند پس واى بر کسانى که کافر شدند از مشاهده روزى دهشتناک (۳۷) | | فَاخْتَلَفَ الْأَحْزَابُ مِن بَیْنِهِمْ فَوَیْلٌ لِّلَّذِینَ کَفَرُوا مِن مَّشْهَدِ یَوْمٍ عَظِیمٍ ﴿۳۷﴾ |
چه شنوا و بینایند روزى که به سوى ما مىآیند ولى ستمگران امروز در گمراهى آشکارند (۳۸) | | أَسْمِعْ بِهِمْ وَأَبْصِرْ یَوْمَ یَأْتُونَنَا لَکِنِ الظَّالِمُونَ الْیَوْمَ فِی ضَلَالٍ مُّبِینٍ ﴿۳۸﴾ |
و آنان را از روز حسرت بیم ده آنگاه که داورى انجام گیرد و حال آنکه آنها [اکنون] در غفلتند و سر ایمان آوردن ندارند (۳۹) | | وَأَنذِرْهُمْ یَوْمَ الْحَسْرَةِ إِذْ قُضِیَ الْأَمْرُ وَهُمْ فِی غَفْلَةٍ وَهُمْ لَا یُؤْمِنُونَ ﴿۳۹﴾ |
ماییم که زمین را با هر که در آن است به میراث مىبریم و [همه] به سوى ما بازگردانیده مىشوند (۴۰) | | إِنَّا نَحْنُ نَرِثُ الْأَرْضَ وَمَنْ عَلَیْهَا وَإِلَیْنَا یُرْجَعُونَ ﴿۴۰﴾ |
و در این کتاب به یاد ابراهیم پرداز زیرا او پیامبرى بسیار راستگوى بود (۴۱) | | وَاذْکُرْ فِی الْکِتَابِ إِبْرَاهِیمَ إِنَّهُ کَانَ صِدِّیقًا نَّبِیًّا ﴿۴۱﴾ |
چون به پدرش گفت پدر جان چرا چیزى را که نمىشنود و نمىبیند و از تو چیزى را دور نمىکند مىپرستى (۴۲) | | إِذْ قَالَ لِأَبِیهِ یَا أَبَتِ لِمَ تَعْبُدُ مَا لَا یَسْمَعُ وَلَا یُبْصِرُ وَلَا یُغْنِی عَنکَ شَیْئًا ﴿۴۲﴾ |
اى پدر به راستى مرا از دانش [وحى حقایقى به دست] آمده که تو را نیامده است پس از من پیروى کن تا تو را به راهى راست هدایت نمایم (۴۳) | | یَا أَبَتِ إِنِّی قَدْ جَاءنِی مِنَ الْعِلْمِ مَا لَمْ یَأْتِکَ فَاتَّبِعْنِی أَهْدِکَ صِرَاطًا سَوِیًّا ﴿۴۳﴾ |
پدر جان شیطان را مپرست که شیطان [خداى] رحمان را عصیانگر است (۴۴) | | یَا أَبَتِ لَا تَعْبُدِ الشَّیْطَانَ إِنَّ الشَّیْطَانَ کَانَ لِلرَّحْمَنِ عَصِیًّا ﴿۴۴﴾ |
پدر جان من مىترسم از جانب [خداى] رحمان عذابى به تو رسد و تو یار شیطان باشى (۴۵) | | یَا أَبَتِ إِنِّی أَخَافُ أَن یَمَسَّکَ عَذَابٌ مِّنَ الرَّحْمَن فَتَکُونَ لِلشَّیْطَانِ وَلِیًّا ﴿۴۵﴾ |
گفت اى ابراهیم آیا تو از خدایان من متنفرى اگر باز نایستى تو را سنگسار خواهم کرد و [برو] براى مدتى طولانى از من دور شو (۴۶) | | قَالَ أَرَاغِبٌ أَنتَ عَنْ آلِهَتِی یَا إِبْراهِیمُ لَئِن لَّمْ تَنتَهِ لَأَرْجُمَنَّکَ وَاهْجُرْنِی مَلِیًّا ﴿۴۶﴾ |
[ابراهیم] گفت درود بر تو باد به زودى از پروردگارم براى تو آمرزش مىخواهم زیرا او همواره نسبت به من پر مهر بوده است (۴۷) | | قَالَ سَلَامٌ عَلَیْکَ سَأَسْتَغْفِرُ لَکَ رَبِّی إِنَّهُ کَانَ بِی حَفِیًّا ﴿۴۷﴾ |
و از شما و [از] آنچه غیر از خدا مىخوانید کناره مىگیرم و پروردگارم را مىخوانم امیدوارم که در خواندن پروردگارم ناامید نباشم (۴۸) | | وَأَعْتَزِلُکُمْ وَمَا تَدْعُونَ مِن دُونِ اللَّهِ وَأَدْعُو رَبِّی عَسَى أَلَّا أَکُونَ بِدُعَاء رَبِّی شَقِیًّا ﴿۴۸﴾ |
و چون از آنها و [از] آنچه به جاى خدا مىپرستیدند کناره گرفت اسحاق و یعقوب را به او عطا کردیم و همه را پیامبر گردانیدیم (۴۹) | | فَلَمَّا اعْتَزَلَهُمْ وَمَا یَعْبُدُونَ مِن دُونِ اللَّهِ وَهَبْنَا لَهُ إِسْحَاقَ وَیَعْقُوبَ وَکُلًّا جَعَلْنَا نَبِیًّا ﴿۴۹﴾ |
و از رحمتخویش به آنان ارزانى داشتیم و ذکر خیر بلندى برایشان قرار دادیم (۵۰) | | وَوَهَبْنَا لَهُم مِّن رَّحْمَتِنَا وَجَعَلْنَا لَهُمْ لِسَانَ صِدْقٍ عَلِیًّا ﴿۵۰﴾ |
و در این کتاب از موسى یاد کن زیرا که او پاکدل و فرستادهاى پیامبر بود (۵۱) | | وَاذْکُرْ فِی الْکِتَابِ مُوسَى إِنَّهُ کَانَ مُخْلَصًا وَکَانَ رَسُولًا نَّبِیًّا ﴿۵۱﴾ |
و از جانب راست طور او را ندا دادیم و در حالى که با وى راز گفتیم او را به خود نزدیک ساختیم (۵۲) | | وَنَادَیْنَاهُ مِن جَانِبِ الطُّورِ الْأَیْمَنِ وَقَرَّبْنَاهُ نَجِیًّا ﴿۵۲﴾ |
و به رحمتخویش برادرش هارون پیامبر را به او بخشیدیم (۵۳) | | وَوَهَبْنَا لَهُ مِن رَّحْمَتِنَا أَخَاهُ هَارُونَ نَبِیًّا ﴿۵۳﴾ |
و در این کتاب از اسماعیل یاد کن زیرا که او درستوعده و فرستادهاى پیامبر بود (۵۴) | | وَاذْکُرْ فِی الْکِتَابِ إِسْمَاعِیلَ إِنَّهُ کَانَ صَادِقَ الْوَعْدِ وَکَانَ رَسُولًا نَّبِیًّا ﴿۵۴﴾ |
و خاندان خود را به نماز و زکات فرمان مىداد و همواره نزد پروردگارش پسندیده[رفتار] بود (۵۵) | | وَکَانَ یَأْمُرُ أَهْلَهُ بِالصَّلَاةِ وَالزَّکَاةِ وَکَانَ عِندَ رَبِّهِ مَرْضِیًّا ﴿۵۵﴾ |
و در این کتاب از ادریس یاد کن که او راستگویى پیامبر بود (۵۶) | | وَاذْکُرْ فِی الْکِتَابِ إِدْرِیسَ إِنَّهُ کَانَ صِدِّیقًا نَّبِیًّا ﴿۵۶﴾ |
و [ما] او را به مقامى بلند ارتقا دادیم (۵۷) | | وَرَفَعْنَاهُ مَکَانًا عَلِیًّا ﴿۵۷﴾ |
آنان
کسانى از پیامبران بودند که خداوند بر ایشان نعمت ارزانى داشت از فرزندان
آدم بودند و از کسانى که همراه نوح [بر کشتى] سوار کردیم و از فرزندان
ابراهیم و اسرائیل و از کسانى که [آنان را] هدایت نمودیم و برگزیدیم [و]
هر گاه آیات [خداى] رحمان بر ایشان خوانده مىشد سجدهکنان و گریان به خاک
مىافتادند (۵۸) | | أُوْلَئِکَ
الَّذِینَ أَنْعَمَ اللَّهُ عَلَیْهِم مِّنَ النَّبِیِّینَ مِن ذُرِّیَّةِ
آدَمَ وَمِمَّنْ حَمَلْنَا مَعَ نُوحٍ وَمِن ذُرِّیَّةِ إِبْرَاهِیمَ
وَإِسْرَائِیلَ وَمِمَّنْ هَدَیْنَا وَاجْتَبَیْنَا إِذَا تُتْلَى
عَلَیْهِمْ آیَاتُ الرَّحْمَن خَرُّوا سُجَّدًا وَبُکِیًّا ﴿۵۸﴾ |
آنگاه
پس از آنان جانشینانى به جاى ماندند که نماز را تباه ساخته و از هوسها
پیروى کردند و به زودى [سزاى] گمراهى [خود] را خواهند دید (۵۹) | | فَخَلَفَ مِن بَعْدِهِمْ خَلْفٌ أَضَاعُوا الصَّلَاةَ وَاتَّبَعُوا الشَّهَوَاتِ فَسَوْفَ یَلْقَوْنَ غَیًّا ﴿۵۹﴾ |
مگر آنان که توبه کرده و ایمان آورده و کار شایسته انجام دادند که آنان به بهشت درمىآیند و ستمى بر ایشان نخواهد رفت (۶۰) | | إِلَّا مَن تَابَ وَآمَنَ وَعَمِلَ صَالِحًا فَأُوْلَئِکَ یَدْخُلُونَ الْجَنَّةَ وَلَا یُظْلَمُونَ شَیْئًا ﴿۶۰﴾ |
باغهاى جاودانى که [خداى] رحمان به بندگانش در جهان ناپیدا وعده داده است در حقیقت وعده او انجامشدنى است (۶۱) | | جَنَّاتِ عَدْنٍ الَّتِی وَعَدَ الرَّحْمَنُ عِبَادَهُ بِالْغَیْبِ إِنَّهُ کَانَ وَعْدُهُ مَأْتِیًّا ﴿۶۱﴾ |
در آنجا سخن بیهودهاى نمىشنوند جز درود و روزىشان صبح و شام در آنجا [آماده] است (۶۲) | | لَا یَسْمَعُونَ فِیهَا لَغْوًا إِلَّا سَلَامًا وَلَهُمْ رِزْقُهُمْ فِیهَا بُکْرَةً وَعَشِیًّا ﴿۶۲﴾ |
این همان بهشتى است که به هر یک از بندگان ما که پرهیزگار باشند به میراث مىدهیم (۶۳) | | تِلْکَ الْجَنَّةُ الَّتِی نُورِثُ مِنْ عِبَادِنَا مَن کَانَ تَقِیًّا ﴿۶۳﴾ |
و
[ما فرشتگان] جز به فرمان پروردگارت نازل نمىشویم آنچه پیش روى ما و آنچه
پشتسر ما و آنچه میان این دو است [همه] به او اختصاص دارد و پروردگارت
هرگز فراموشکار نبوده است (۶۴) | | وَمَا
نَتَنَزَّلُ إِلَّا بِأَمْرِ رَبِّکَ لَهُ مَا بَیْنَ أَیْدِینَا وَمَا
خَلْفَنَا وَمَا بَیْنَ ذَلِکَ وَمَا کَانَ رَبُّکَ نَسِیًّا ﴿۶۴﴾ |
پروردگار آسمانها و زمین و آنچه میان آن دو است پس او را بپرست و در پرستش او شکیبا باش آیا براى او همنامى مىشناسى (۶۵) | | رَبُّ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَمَا بَیْنَهُمَا فَاعْبُدْهُ وَاصْطَبِرْ لِعِبَادَتِهِ هَلْ تَعْلَمُ لَهُ سَمِیًّا ﴿۶۵﴾ |
و انسان مىگوید آیا وقتى بمیرم راستى زنده [از قبر] بیرون آورده مىشوم (۶۶) | | وَیَقُولُ الْإِنسَانُ أَئِذَا مَا مِتُّ لَسَوْفَ أُخْرَجُ حَیًّا ﴿۶۶﴾ |
آیا انسان به یاد نمىآورد که ما او را قبلا آفریدهایم و حال آنکه چیزى نبوده است (۶۷) | | أَوَلَا یَذْکُرُ الْإِنسَانُ أَنَّا خَلَقْنَاهُ مِن قَبْلُ وَلَمْ یَکُ شَیْئًا ﴿۶۷﴾ |
پس
به پروردگارت سوگند که آنها را با شیاطین محشور خواهیم ساختسپس در حالى
که به زانو درآمدهاند آنان را گرداگرد دوزخ حاضر خواهیم کرد (۶۸) | | فَوَرَبِّکَ لَنَحْشُرَنَّهُمْ وَالشَّیَاطِینَ ثُمَّ لَنُحْضِرَنَّهُمْ حَوْلَ جَهَنَّمَ جِثِیًّا ﴿۶۸﴾ |
آنگاه از هر دستهاى کسانى از آنان را که بر [خداى] رحمان سرکشتر بودهاند بیرون خواهیم کشید (۶۹) | | ثُمَّ لَنَنزِعَنَّ مِن کُلِّ شِیعَةٍ أَیُّهُمْ أَشَدُّ عَلَى الرَّحْمَنِ عِتِیًّا ﴿۶۹﴾ |
پس از آن به کسانى که براى درآمدن به [جهنم] سزاوارترند خود داناتریم (۷۰) | | ثُمَّ لَنَحْنُ أَعْلَمُ بِالَّذِینَ هُمْ أَوْلَى بِهَا صِلِیًّا ﴿۷۰﴾ |
و هیچ کس از شما نیست مگر [اینکه] در آن وارد مىگردد این [امر] همواره بر پروردگارت حکمى قطعى است (۷۱) | | وَإِن مِّنکُمْ إِلَّا وَارِدُهَا کَانَ عَلَى رَبِّکَ حَتْمًا مَّقْضِیًّا ﴿۷۱﴾ |
آنگاه کسانى را که پرهیزگار بودهاند مىرهانیم و ستمگران را به زانو درافتاده در [دوزخ] رها مىکنیم (۷۲) | | ثُمَّ نُنَجِّی الَّذِینَ اتَّقَوا وَّنَذَرُ الظَّالِمِینَ فِیهَا جِثِیًّا ﴿۷۲﴾ |
و
چون آیات روشن ما بر آنان خوانده شود کسانى که کفر ورزیدهاند به آنان که
ایمان آوردهاند مىگویند کدام یک از [ما] دو گروه جایگاهش بهتر و محفلش
آراستهتر است (۷۳) | | وَإِذَا
تُتْلَى عَلَیْهِمْ آیَاتُنَا بَیِّنَاتٍ قَالَ الَّذِینَ کَفَرُوا
لِلَّذِینَ آمَنُوا أَیُّ الْفَرِیقَیْنِ خَیْرٌ مَّقَامًا وَأَحْسَنُ
نَدِیًّا ﴿۷۳﴾ |
و چه بسیار نسلها را پیش از آنان نابود کردیم که اثاثى بهتر و ظاهرى فریباتر داشتند (۷۴) | | وَکَمْ أَهْلَکْنَا قَبْلَهُم مِّن قَرْنٍ هُمْ أَحْسَنُ أَثَاثًا وَرِئْیًا ﴿۷۴﴾ |
بگو
هر که در گمراهى است [خداى] رحمان به او تا زمانى مهلت مىدهد تا وقتى
آنچه به آنان وعده داده مىشود یا عذاب یا روز رستاخیز را ببینند پس به
زودى خواهند دانست جایگاه چه کسى بدتر و سپاهش ناتوانتر است (۷۵) | | قُلْ
مَن کَانَ فِی الضَّلَالَةِ فَلْیَمْدُدْ لَهُ الرَّحْمَنُ مَدًّا حَتَّى
إِذَا رَأَوْا مَا یُوعَدُونَ إِمَّا الْعَذَابَ وَإِمَّا السَّاعَةَ
فَسَیَعْلَمُونَ مَنْ هُوَ شَرٌّ مَّکَانًا وَأَضْعَفُ جُندًا ﴿۷۵﴾ |
و خداوند کسانى را که هدایتیافتهاند بر هدایتشان مىافزاید و نیکیهاى ماندگار نزد پروردگارت از حیث پاداش بهتر و خوشفرجامتر است (۷۶) | | وَیَزِیدُ اللَّهُ الَّذِینَ اهْتَدَوْا هُدًى وَالْبَاقِیَاتُ الصَّالِحَاتُ خَیْرٌ عِندَ رَبِّکَ ثَوَابًا وَخَیْرٌ مَّرَدًّا ﴿۷۶﴾ |
آیا دیدى آن کسى را که به آیات ما کفر ورزید و گفت قطعا به من مال و فرزند [بسیار] داده خواهد شد (۷۷) | | أَفَرَأَیْتَ الَّذِی کَفَرَ بِآیَاتِنَا وَقَالَ لَأُوتَیَنَّ مَالًا وَوَلَدًا ﴿۷۷﴾ |
آیا بر غیب آگاه شده یا از [خداى] رحمان عهدى گرفته است (۷۸) | | أَاطَّلَعَ الْغَیْبَ أَمِ اتَّخَذَ عِندَ الرَّحْمَنِ عَهْدًا ﴿۷۸﴾ |
نه چنین است به زودى آنچه را مىگوید مىنویسیم و عذاب را براى او خواهیم افزود (۷۹) | | کَلَّا سَنَکْتُبُ مَا یَقُولُ وَنَمُدُّ لَهُ مِنَ الْعَذَابِ مَدًّا ﴿۷۹﴾ |
و آنچه را مىگوید از او به ارث مىبریم و تنها به سوى ما خواهد آمد (۸۰) | | وَنَرِثُهُ مَا یَقُولُ وَیَأْتِینَا فَرْدًا ﴿۸۰﴾ |
و به جاى خدا معبودانى اختیار کردند تا براى آنان [مایه] عزت باشد (۸۱) | | وَاتَّخَذُوا مِن دُونِ اللَّهِ آلِهَةً لِّیَکُونُوا لَهُمْ عِزًّا ﴿۸۱﴾ |
نه چنین است به زودى [آن معبودان] عبادت ایشان را انکار مىکنند و دشمن آنان مىگردند (۸۲) | | کَلَّا سَیَکْفُرُونَ بِعِبَادَتِهِمْ وَیَکُونُونَ عَلَیْهِمْ ضِدًّا ﴿۸۲﴾ |
آیا ندانستى که ما شیطانها را بر کافران گماشتهایم تا آنان را [به گناهان] تحریک کنند (۸۳) | | أَلَمْ تَرَ أَنَّا أَرْسَلْنَا الشَّیَاطِینَ عَلَى الْکَافِرِینَ تَؤُزُّهُمْ أَزًّا ﴿۸۳﴾ |
پس بر ضد آنان شتاب مکن که ما [روزها] را براى آنها شماره مىکنیم (۸۴) | | فَلَا تَعْجَلْ عَلَیْهِمْ إِنَّمَا نَعُدُّ لَهُمْ عَدًّا ﴿۸۴﴾ |
[یاد کن] روزى را که پرهیزگاران را به سوى [خداى] رحمان گروه گروه محشور مىکنیم (۸۵) | | یَوْمَ نَحْشُرُ الْمُتَّقِینَ إِلَى الرَّحْمَنِ وَفْدًا ﴿۸۵﴾ |
و مجرمان را با حال تشنگى به سوى دوزخ مىرانیم (۸۶) | | وَنَسُوقُ الْمُجْرِمِینَ إِلَى جَهَنَّمَ وِرْدًا ﴿۸۶﴾ |
[آنان] اختیار شفاعت را ندارند جز آن کس که از جانب [خداى] رحمان پیمانى گرفته است (۸۷) | | لَا یَمْلِکُونَ الشَّفَاعَةَ إِلَّا مَنِ اتَّخَذَ عِندَ الرَّحْمَنِ عَهْدًا ﴿۸۷﴾ |
و گفتند [خداى] رحمان فرزندى اختیار کرده است (۸۸) | | وَقَالُوا اتَّخَذَ الرَّحْمَنُ وَلَدًا ﴿۸۸﴾ |
واقعا چیز زشتى را [بر زبان] آوردید (۸۹) | | لَقَدْ جِئْتُمْ شَیْئًا إِدًّا ﴿۸۹﴾ |
چیزى نمانده است که آسمانها از این [سخن] بشکافند و زمین چاک خورد و کوهها به شدت فرو ریزند (۹۰) | | تَکَادُ السَّمَاوَاتُ یَتَفَطَّرْنَ مِنْهُ وَتَنشَقُّ الْأَرْضُ وَتَخِرُّ الْجِبَالُ هَدًّا ﴿۹۰﴾ |
از اینکه براى [خداى] رحمان فرزندى قایل شدند (۹۱) | | أَن دَعَوْا لِلرَّحْمَنِ وَلَدًا ﴿۹۱﴾ |
[خداى] رحمان را نسزد که فرزندى اختیار کند (۹۲) | | وَمَا یَنبَغِی لِلرَّحْمَنِ أَن یَتَّخِذَ وَلَدًا ﴿۹۲﴾ |
هر که در آسمانها و زمین است جز بندهوار به سوى [خداى] رحمان نمىآید (۹۳) | | إِن کُلُّ مَن فِی السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ إِلَّا آتِی الرَّحْمَنِ عَبْدًا ﴿۹۳﴾ |
و یقینا آنها را به حساب آورده و به دقتشماره کرده است (۹۴) | | لَقَدْ أَحْصَاهُمْ وَعَدَّهُمْ عَدًّا ﴿۹۴﴾ |
و روز قیامت همه آنها تنها به سوى او خواهند آمد (۹۵) | | وَکُلُّهُمْ آتِیهِ یَوْمَ الْقِیَامَةِ فَرْدًا ﴿۹۵﴾ |
کسانى که ایمان آورده و کارهاى شایسته کردهاند به زودى [خداى] رحمان براى آنان محبتى [در دلها] قرار مىدهد (۹۶) | | إِنَّ الَّذِینَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ سَیَجْعَلُ لَهُمُ الرَّحْمَنُ وُدًّا ﴿۹۶﴾ |
در حقیقت ما این [قرآن] را بر زبان تو آسان ساختیم تا پرهیزگاران را بدان نوید و مردم ستیزهجو را بدان بیم دهى (۹۷) | | فَإِنَّمَا یَسَّرْنَاهُ بِلِسَانِکَ لِتُبَشِّرَ بِهِ الْمُتَّقِینَ وَتُنذِرَ بِهِ قَوْمًا لُّدًّا ﴿۹۷﴾ |
و چه بسیار نسلها که پیش از آنان هلاک کردیم آیا کسى از آنان را مىیابى یا صدایى از ایشان مىشنوى (۹۸) | | وَکَمْ أَهْلَکْنَا قَبْلَهُم مِّن قَرْنٍ هَلْ تُحِسُّ مِنْهُم مِّنْ أَحَدٍ أَوْ تَسْمَعُ لَهُمْ رِکْزًا ﴿۹۸﴾ |
سوره ۲۰: طه به نام خداوند رحمتگر مهربان طه (۱)
| |
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ طه ﴿۱﴾
|
قرآن را بر تو نازل نکردیم تا به رنج افتى (۲) | | مَا أَنزَلْنَا عَلَیْکَ الْقُرْآنَ لِتَشْقَى ﴿۲﴾ |
جز اینکه براى هر که مىترسد پندى باشد (۳) | | إِلَّا تَذْکِرَةً لِّمَن یَخْشَى ﴿۳﴾ |
[کتابى است] نازل شده از جانب کسى که زمین و آسمانهاى بلند را آفریده است (۴) | | تَنزِیلًا مِّمَّنْ خَلَقَ الْأَرْضَ وَالسَّمَاوَاتِ الْعُلَى ﴿۴﴾ |
خداى رحمان که بر عرش استیلا یافته است (۵) | | الرَّحْمَنُ عَلَى الْعَرْشِ اسْتَوَى ﴿۵﴾ |
آنچه در آسمانها و آنچه در زمین و آنچه میان آن دو و آنچه زیر خاک است از آن اوست (۶) | | لَهُ مَا فِی السَّمَاوَاتِ وَمَا فِی الْأَرْضِ وَمَا بَیْنَهُمَا وَمَا تَحْتَ الثَّرَى ﴿۶﴾ |
و اگر سخن به آواز گویى او نهان و نهانتر را مىداند (۷) | | وَإِن تَجْهَرْ بِالْقَوْلِ فَإِنَّهُ یَعْلَمُ السِّرَّ وَأَخْفَى ﴿۷﴾ |
خدایى که جز او معبودى نیست [و] نامهاى نیکو به او اختصاص دارد (۸) | | اللَّهُ لَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ لَهُ الْأَسْمَاء الْحُسْنَى ﴿۸﴾ |
و آیا خبر موسى به تو رسید (۹) | | وَهَلْ أَتَاکَ حَدِیثُ مُوسَى ﴿۹﴾ |
هنگامى
که آتشى دید پس به خانواده خود گفت درنگ کنید زیرا من آتشى دیدم امید که
پارهاى از آن براى شما بیاورم یا در پرتو آتش راه [خود را باز] یابم (۱۰) | | إِذْ
رَأَى نَارًا فَقَالَ لِأَهْلِهِ امْکُثُوا إِنِّی آنَسْتُ نَارًا
لَّعَلِّی آتِیکُم مِّنْهَا بِقَبَسٍ أَوْ أَجِدُ عَلَى النَّارِ هُدًى ﴿۱۰﴾ |
پس چون بدان رسید ندا داده شد که اى موسى (۱۱) | | فَلَمَّا أَتَاهَا نُودِی یَا مُوسَى ﴿۱۱﴾ |
این منم پروردگار تو پاىپوش خویش بیرون آور که تو در وادى مقدس طوى هستى (۱۲) | | إِنِّی أَنَا رَبُّکَ فَاخْلَعْ نَعْلَیْکَ إِنَّکَ بِالْوَادِ الْمُقَدَّسِ طُوًى ﴿۱۲﴾ |
و من تو را برگزیدهام پس بدانچه وحى مىشود گوش فرا ده (۱۳) | | وَأَنَا اخْتَرْتُکَ فَاسْتَمِعْ لِمَا یُوحَى ﴿۱۳﴾ |
منم من خدایى که جز من خدایى نیست پس مرا پرستش کن و به یاد من نماز برپا دار (۱۴) | | إِنَّنِی أَنَا اللَّهُ لَا إِلَهَ إِلَّا أَنَا فَاعْبُدْنِی وَأَقِمِ الصَّلَاةَ لِذِکْرِی ﴿۱۴﴾ |
در حقیقت قیامت فرارسنده است مىخواهم آن را پوشیده دارم تا هر کسى به [موجب] آنچه مىکوشد جزا یابد (۱۵) | | إِنَّ السَّاعَةَ ءاَتِیَةٌ أَکَادُ أُخْفِیهَا لِتُجْزَى کُلُّ نَفْسٍ بِمَا تَسْعَى ﴿۱۵﴾ |
پس هرگز نباید کسى که به آن ایمان ندارد و از هوس خویش پیروى کرده است تو را از [ایمان به] آن باز دارد که هلاک خواهى شد (۱۶) | | فَلاَ یَصُدَّنَّکَ عَنْهَا مَنْ لاَ یُؤْمِنُ بِهَا وَاتَّبَعَ هَوَاهُ فَتَرْدَى ﴿۱۶﴾ |
و اى موسى در دست راست تو چیست (۱۷) | | وَمَا تِلْکَ بِیَمِینِکَ یَا مُوسَى ﴿۱۷﴾ |
گفت این عصاى من است بر آن تکیه مىدهم و با آن براى گوسفندانم برگ مى تکانم و کارهاى دیگرى هم براى من از آن برمىآید (۱۸) | | قَالَ هِیَ عَصَایَ أَتَوَکَّأُ عَلَیْهَا وَأَهُشُّ بِهَا عَلَى غَنَمِی وَلِیَ فِیهَا مَآرِبُ أُخْرَى ﴿۱۸﴾ |
فرمود اى موسى آن را بینداز (۱۹) | | قَالَ أَلْقِهَا یَا مُوسَى ﴿۱۹﴾ |
پس آن را انداخت و ناگاه مارى شد که به سرعت مىخزید (۲۰) | | فَأَلْقَاهَا فَإِذَا هِیَ حَیَّةٌ تَسْعَى ﴿۲۰﴾ |
فرمود آن را بگیر و مترس به زودى آن را به حال نخستینش بازخواهیم گردانید (۲۱) | | قَالَ خُذْهَا وَلَا تَخَفْ سَنُعِیدُهَا سِیرَتَهَا الْأُولَى ﴿۲۱﴾ |
و دستخود را به پهلویت ببر سپید بىگزند برمىآید [این] معجزهاى دیگر است (۲۲) | | وَاضْمُمْ یَدَکَ إِلَى جَنَاحِکَ تَخْرُجْ بَیْضَاء مِنْ غَیْرِ سُوءٍ آیَةً أُخْرَى ﴿۲۲﴾ |
تا به تو معجزات بزرگ خود را بنمایانیم (۲۳) | | لِنُرِیَکَ مِنْ آیَاتِنَا الْکُبْرَى ﴿۲۳﴾ |
به سوى فرعون برو که او به سرکشى برخاسته است (۲۴) | | اذْهَبْ إِلَى فِرْعَوْنَ إِنَّهُ طَغَى ﴿۲۴﴾ |
گفت پروردگارا سینهام را گشاده گردان (۲۵) | | قَالَ رَبِّ اشْرَحْ لِی صَدْرِی ﴿۲۵﴾ |
و کارم را براى من آسان ساز (۲۶) | | وَیَسِّرْ لِی أَمْرِی ﴿۲۶﴾ |
و از زبانم گره بگشاى (۲۷) | | وَاحْلُلْ عُقْدَةً مِّن لِّسَانِی ﴿۲۷﴾ |
[تا] سخنم را بفهمند (۲۸) | | یَفْقَهُوا قَوْلِی ﴿۲۸﴾ |
و براى من دستیارى از کسانم قرار ده (۲۹) | | وَاجْعَل لِّی وَزِیرًا مِّنْ أَهْلِی ﴿۲۹﴾ |
هارون برادرم را (۳۰) | | هَارُونَ أَخِی ﴿۳۰﴾ |
پشتم را به او استوار کن (۳۱) | | اشْدُدْ بِهِ أَزْرِی ﴿۳۱﴾ |
و او را شریک کارم گردان (۳۲) | | وَأَشْرِکْهُ فِی أَمْرِی ﴿۳۲﴾ |
تا تو را فراوان تسبیح گوییم (۳۳) | | کَیْ نُسَبِّحَکَ کَثِیرًا ﴿۳۳﴾ |
و بسیار به یاد تو باشیم (۳۴) | | وَنَذْکُرَکَ کَثِیرًا ﴿۳۴﴾ |
زیرا تو همواره به [حال] ما بینایى (۳۵) | | إِنَّکَ کُنتَ بِنَا بَصِیرًا ﴿۳۵﴾ |
فرمود اى موسى خواستهات به تو داده شد (۳۶) | | قَالَ قَدْ أُوتِیتَ سُؤْلَکَ یَا مُوسَى ﴿۳۶﴾ |
و به راستى بار دیگر [هم] بر تو منت نهادیم (۳۷) | | وَلَقَدْ مَنَنَّا عَلَیْکَ مَرَّةً أُخْرَى ﴿۳۷﴾ |
هنگامى که به مادرت آنچه را که [باید] وحى مىشد وحى کردیم (۳۸) | | إِذْ أَوْحَیْنَا إِلَى أُمِّکَ مَا یُوحَى ﴿۳۸﴾ |
که
او را در صندوقچهاى بگذار سپس در دریایش افکن تا دریا [=رود نیل] او را
به کرانه اندازد [و] دشمن من و دشمن وى او را برگیرد و مهرى از خودم بر تو
افکندم تا زیر نظر من پرورش یابى (۳۹) | | أَنِ
اقْذِفِیهِ فِی التَّابُوتِ فَاقْذِفِیهِ فِی الْیَمِّ فَلْیُلْقِهِ
الْیَمُّ بِالسَّاحِلِ یَأْخُذْهُ عَدُوٌّ لِّی وَعَدُوٌّ لَّهُ
وَأَلْقَیْتُ عَلَیْکَ مَحَبَّةً مِّنِّی وَلِتُصْنَعَ عَلَى عَیْنِی ﴿۳۹﴾ |
آنگاه
که خواهر تو مىرفت و مىگفت آیا شما را بر کسى که عهدهدار او گردد دلالت
کنم پس تو را به سوى مادرت بازگردانیدیم تا دیدهاش روشن شود و غم نخورد و
[سپس] شخصى را کشتى و [ما] تو را از اندوه رهانیدیم و تو را بارها آزمودیم
و سالى چند در میان اهل مدین ماندى سپس اى موسى در زمان مقدر [و مقتضى]
آمدى (۴۰) | | إِذْ
تَمْشِی أُخْتُکَ فَتَقُولُ هَلْ أَدُلُّکُمْ عَلَى مَن یَکْفُلُهُ
فَرَجَعْنَاکَ إِلَى أُمِّکَ کَیْ تَقَرَّ عَیْنُهَا وَلَا تَحْزَنَ
وَقَتَلْتَ نَفْسًا فَنَجَّیْنَاکَ مِنَ الْغَمِّ وَفَتَنَّاکَ فُتُونًا
فَلَبِثْتَ سِنِینَ فِی أَهْلِ مَدْیَنَ ثُمَّ جِئْتَ عَلَى قَدَرٍ یَا
مُوسَى ﴿۴۰﴾ |
و تو را براى خود پروردم (۴۱) | | وَاصْطَنَعْتُکَ لِنَفْسِی ﴿۴۱﴾ |
تو و برادرت معجزههاى مرا [براى مردم] ببرید و در یادکردن من سستى مکنید (۴۲) | | اذْهَبْ أَنتَ وَأَخُوکَ بِآیَاتِی وَلَا تَنِیَا فِی ذِکْرِی ﴿۴۲﴾ |
به سوى فرعون بروید که او به سرکشى برخاسته (۴۳) | | اذْهَبَا إِلَى فِرْعَوْنَ إِنَّهُ طَغَى ﴿۴۳﴾ |
و با او سخنى نرم گویید شاید که پند پذیرد یا بترسد (۴۴) | | فَقُولَا لَهُ قَوْلًا لَّیِّنًا لَّعَلَّهُ یَتَذَکَّرُ أَوْ یَخْشَى ﴿۴۴﴾ |
آن دو گفتند پروردگارا ما مىترسیم که [او] آسیبى به ما برساند یا آنکه سرکشى کند (۴۵) | | قَالَا رَبَّنَا إِنَّنَا نَخَافُ أَن یَفْرُطَ عَلَیْنَا أَوْ أَن یَطْغَى ﴿۴۵﴾ |
فرمود مترسید من همراه شمایم مىشنوم و مىبینم (۴۶) | | قَالَ لَا تَخَافَا إِنَّنِی مَعَکُمَا أَسْمَعُ وَأَرَى ﴿۴۶﴾ |
پس
به سوى او بروید و بگویید ما دو فرستاده پروردگار توایم پس فرزندان
اسرائیل را با ما بفرست و عذابشان مکن به راستى ما براى تو از جانب
پروردگارت معجزهاى آوردهایم و بر هر کس که از هدایت پیروى کند درود باد (۴۷) | | فَأْتِیَاهُ
فَقُولَا إِنَّا رَسُولَا رَبِّکَ فَأَرْسِلْ مَعَنَا بَنِی إِسْرَائِیلَ
وَلَا تُعَذِّبْهُمْ قَدْ جِئْنَاکَ بِآیَةٍ مِّن رَّبِّکَ وَالسَّلَامُ
عَلَى مَنِ اتَّبَعَ الْهُدَى ﴿۴۷﴾ |
در حقیقت به سوى ما وحى آمده که عذاب بر کسى است که تکذیب کند و روى گرداند (۴۸) | | إِنَّا قَدْ أُوحِیَ إِلَیْنَا أَنَّ الْعَذَابَ عَلَى مَن کَذَّبَ وَتَوَلَّى ﴿۴۸﴾ |
[فرعون] گفت اى موسى پروردگار شما دو تن کیست (۴۹) | | قَالَ فَمَن رَّبُّکُمَا یَا مُوسَى ﴿۴۹﴾ |
گفت پروردگار ما کسى است که هر چیزى را خلقتى که درخور اوست داده سپس آن را هدایت فرموده است (۵۰) | | قَالَ رَبُّنَا الَّذِی أَعْطَى کُلَّ شَیْءٍ خَلْقَهُ ثُمَّ هَدَى ﴿۵۰﴾ |
گفتحال نسلهاى گذشته چون است (۵۱) | | قَالَ فَمَا بَالُ الْقُرُونِ الْأُولَى ﴿۵۱﴾ |
گفت علم آن در کتابى نزد پروردگار من است پروردگارم نه خطا مىکند و نه فراموش مىنماید (۵۲) | | قَالَ عِلْمُهَا عِندَ رَبِّی فِی کِتَابٍ لَّا یَضِلُّ رَبِّی وَلَا یَنسَى ﴿۵۲﴾ |
همان
کسى که زمین را برایتان گهوارهاى ساخت و براى شما در آن راهها ترسیم کرد
و از آسمان آبى فرود آورد پس به وسیله آن رستنیهاى گوناگون جفت جفت بیرون
آوردیم (۵۳) | | الَّذِی
جَعَلَ لَکُمُ الْأَرْضَ مَهْدًا وَسَلَکَ لَکُمْ فِیهَا سُبُلًا
وَأَنزَلَ مِنَ السَّمَاءِ مَاءً فَأَخْرَجْنَا بِهِ أَزْوَاجًا مِّن
نَّبَاتٍ شَتَّى ﴿۵۳﴾ |
بخورید و دامهایتان را بچرانید که قطعا در اینها براى خردمندان نشانههایى است (۵۴) | | کُلُوا وَارْعَوْا أَنْعَامَکُمْ إِنَّ فِی ذَلِکَ لَآیَاتٍ لِّأُوْلِی النُّهَى ﴿۵۴﴾ |
از این [زمین] شما را آفریدهایم در آن شما را بازمىگردانیم و بار دیگر شما را از آن بیرون مىآوریم (۵۵) | | مِنْهَا خَلَقْنَاکُمْ وَفِیهَا نُعِیدُکُمْ وَمِنْهَا نُخْرِجُکُمْ تَارَةً أُخْرَى ﴿۵۵﴾ |
در حقیقت [ما] همه آیات خود را به [فرعون] نشان دادیم ولى [او آنها را] دروغ پنداشت و نپذیرفت (۵۶) | | وَلَقَدْ أَرَیْنَاهُ آیَاتِنَا کُلَّهَا فَکَذَّبَ وَأَبَى ﴿۵۶﴾ |
گفت اى موسى آمدهاى تا با سحر خود ما را از سرزمینمان بیرون کنى (۵۷) | | قَالَ أَجِئْتَنَا لِتُخْرِجَنَا مِنْ أَرْضِنَا بِسِحْرِکَ یَا مُوسَى ﴿۵۷﴾ |
ما
[هم] قطعا براى تو سحرى مثل آن خواهیم آورد پس میان ما و خودت موعدى بگذار
که نه ما آن را خلاف کنیم و نه تو [آن هم] در جایى هموار (۵۸) | | فَلَنَأْتِیَنَّکَ بِسِحْرٍ مِّثْلِهِ فَاجْعَلْ بَیْنَنَا وَبَیْنَکَ مَوْعِدًا لَّا نُخْلِفُهُ نَحْنُ وَلَا أَنتَ مَکَانًا سُوًى ﴿۵۸﴾ |
[موسى] گفت موعد شما روز جشن باشد که مردم پیش از ظهر گرد مىآیند (۵۹) | | قَالَ مَوْعِدُکُمْ یَوْمُ الزِّینَةِ وَأَن یُحْشَرَ النَّاسُ ضُحًى ﴿۵۹﴾ |
پس فرعون رفت و [همه] نیرنگ خود را گرد آورد و بازآمد (۶۰) | | فَتَوَلَّى فِرْعَوْنُ فَجَمَعَ کَیْدَهُ ثُمَّ أَتَى ﴿۶۰﴾ |
موسى به [ساحران] گفت واى بر شما به خدا دروغ مبندید که شما را به عذابى [سخت] هلاک مىکند و هر که دروغ بندد نومید مىگردد (۶۱) | | قَالَ لَهُم مُّوسَى وَیْلَکُمْ لَا تَفْتَرُوا عَلَى اللَّهِ کَذِبًا فَیُسْحِتَکُمْ بِعَذَابٍ وَقَدْ خَابَ مَنِ افْتَرَى ﴿۶۱﴾ |
[ساحران] میان خود در باره کارشان به نزاع برخاستند و به نجوا پرداختند (۶۲) | | فَتَنَازَعُوا أَمْرَهُم بَیْنَهُمْ وَأَسَرُّوا النَّجْوَى ﴿۶۲﴾ |
[فرعونیان] گفتند قطعا این دو تن ساحرند [و] مىخواهند شما را با سحر خود از سرزمینتان بیرون کنند و آیین والاى شما را براندازند (۶۳) | | قَالُوا
إِنْ هَذَانِ لَسَاحِرَانِ یُرِیدَانِ أَن یُخْرِجَاکُم مِّنْ أَرْضِکُم
بِسِحْرِهِمَا وَیَذْهَبَا بِطَرِیقَتِکُمُ الْمُثْلَى ﴿۶۳﴾ |
پس نیرنگ خود را گرد آورید و به صف پیش آیید در حقیقت امروز هر که فایق آید خوشبخت مىشود (۶۴) | | فَأَجْمِعُوا کَیْدَکُمْ ثُمَّ ائْتُوا صَفًّا وَقَدْ أَفْلَحَ الْیَوْمَ مَنِ اسْتَعْلَى ﴿۶۴﴾ |
[ساحران] گفتند اى موسى یا تو مىافکنى یا [ما] نخستین کس باشیم که مى اندازیم (۶۵) | | قَالُوا یَا مُوسَى إِمَّا أَن تُلْقِیَ وَإِمَّا أَن نَّکُونَ أَوَّلَ مَنْ أَلْقَى ﴿۶۵﴾ |
گفت [نه] بلکه شما بیندازید پس ناگهان ریسمانها و چوبدستىهایشان بر اثر سحرشان در خیال او [چنین] مىنمود که آنها به شتاب مىخزند (۶۶) | | قَالَ بَلْ أَلْقُوا فَإِذَا حِبَالُهُمْ وَعِصِیُّهُمْ یُخَیَّلُ إِلَیْهِ مِن سِحْرِهِمْ أَنَّهَا تَسْعَى ﴿۶۶﴾ |
و موسى در خود بیمى احساس کرد (۶۷) | | فَأَوْجَسَ فِی نَفْسِهِ خِیفَةً مُّوسَى ﴿۶۷﴾ |
گفتیم مترس که تو خود برترى (۶۸) | | قُلْنَا لَا تَخَفْ إِنَّکَ أَنتَ الْأَعْلَى ﴿۶۸﴾ |
و
آنچه در دست راست دارى بینداز تا هر چه را ساختهاند ببلعد در حقیقت آنچه
سرهمبندى کردهاند افسون افسونگر است و افسونگر هر جا برود رستگار نمى
شود (۶۹) | | وَأَلْقِ مَا فِی یَمِینِکَ تَلْقَفْ مَا صَنَعُوا إِنَّمَا صَنَعُوا کَیْدُ سَاحِرٍ وَلَا یُفْلِحُ السَّاحِرُ حَیْثُ أَتَى ﴿۶۹﴾ |
پس ساحران به سجده درافتادند گفتند به پروردگار موسى و هارون ایمان آوردیم (۷۰) | | فَأُلْقِیَ السَّحَرَةُ سُجَّدًا قَالُوا آمَنَّا بِرَبِّ هَارُونَ وَمُوسَى ﴿۷۰﴾ |
[فرعون]
گفت آیا پیش از آنکه به شما اجازه دهم به او ایمان آوردید قطعا او بزرگ
شماست که به شما سحر آموخته است پس بىشک دستهاى شما و پاهایتان را یکى از
راست و یکى از چپ قطع مىکنم و شما را بر تنههاى درختخرما به دار
مىآویزم تا خوب بدانید عذاب کدام یک از ما سختتر و پایدارتر است (۷۱) | | قَالَ
آمَنتُمْ لَهُ قَبْلَ أَنْ آذَنَ لَکُمْ إِنَّهُ لَکَبِیرُکُمُ الَّذِی
عَلَّمَکُمُ السِّحْرَ فَلَأُقَطِّعَنَّ أَیْدِیَکُمْ وَأَرْجُلَکُم مِّنْ
خِلَافٍ وَلَأُصَلِّبَنَّکُمْ فِی جُذُوعِ النَّخْلِ وَلَتَعْلَمُنَّ
أَیُّنَا أَشَدُّ عَذَابًا وَأَبْقَى ﴿۷۱﴾ |
گفتند
ما هرگز تو را بر معجزاتى که به سوى ما آمده و [بر] آن کس که ما را پدید
آورده است ترجیح نخواهیم داد پس هر حکمى مىخواهى بکن که تنها در این
زندگى دنیاست که [تو] حکم مىرانى (۷۲) | | قَالُوا
لَن نُّؤْثِرَکَ عَلَى مَا جَاءنَا مِنَ الْبَیِّنَاتِ وَالَّذِی
فَطَرَنَا فَاقْضِ مَا أَنتَ قَاضٍ إِنَّمَا تَقْضِی هَذِهِ الْحَیَاةَ
الدُّنْیَا ﴿۷۲﴾ |
ما به پروردگارمان ایمان آوردیم تا گناهان ما و آن سحرى که ما را بدان واداشتى بر ما ببخشاید و خدا بهتر و پایدارتر است (۷۳) | | إِنَّا آمَنَّا بِرَبِّنَا لِیَغْفِرَ لَنَا خَطَایَانَا وَمَا أَکْرَهْتَنَا عَلَیْهِ مِنَ السِّحْرِ وَاللَّهُ خَیْرٌ وَأَبْقَى ﴿۷۳﴾ |
در حقیقت هر که به نزد پروردگارش گنهکار رود جهنم براى اوست در آن نه مىمیرد و نه زندگى مىیابد (۷۴) | | إِنَّهُ مَن یَأْتِ رَبَّهُ مُجْرِمًا فَإِنَّ لَهُ جَهَنَّمَ لَا یَمُوتُ فِیهَا وَلَا یَحْیى ﴿۷۴﴾ |
و هر که مؤمن به نزد او رود در حالى که کارهاى شایسته انجام داده باشد براى آنان درجات والا خواهد بود (۷۵) | | وَمَنْ یَأْتِهِ مُؤْمِنًا قَدْ عَمِلَ الصَّالِحَاتِ فَأُوْلَئِکَ لَهُمُ الدَّرَجَاتُ الْعُلَى ﴿۷۵﴾ |
بهشتهاى عدن که از زیر [درختان] آن جویبارها روان است جاودانه در آن مىمانند و این است پاداش کسى که به پاکى گراید (۷۶) | | جَنَّاتُ عَدْنٍ تَجْرِی مِن تَحْتِهَا الْأَنْهَارُ خَالِدِینَ فِیهَا وَذَلِکَ جَزَاء مَن تَزَکَّى ﴿۷۶﴾ |
و
در حقیقت به موسى وحى کردیم که بندگانم را شبانه ببر و راهى خشک در دریا
براى آنان باز کن که نه از فرارسیدن [دشمن] بترسى و نه [از غرقشدن]
بیمناک باشى (۷۷) | | وَلَقَدْ
أَوْحَیْنَا إِلَى مُوسَى أَنْ أَسْرِ بِعِبَادِی فَاضْرِبْ لَهُمْ
طَرِیقًا فِی الْبَحْرِ یَبَسًا لَّا تَخَافُ دَرَکًا وَلَا تَخْشَى ﴿۷۷﴾ |
پس فرعون با لشکریانش آنها را دنبال کرد و[لى] از دریا آنچه آنان را فرو پوشانید فرو پوشانید (۷۸) | | فَأَتْبَعَهُمْ فِرْعَوْنُ بِجُنُودِهِ فَغَشِیَهُم مِّنَ الْیَمِّ مَا غَشِیَهُمْ ﴿۷۸﴾ |
و فرعون قوم خود را گمراه کرد و هدایت ننمود (۷۹) | | وَأَضَلَّ فِرْعَوْنُ قَوْمَهُ وَمَا هَدَى ﴿۷۹﴾ |
اى
فرزندان اسرائیل در حقیقت [ما] شما را از [دست] دشمنتان رهانیدیم و در
جانب راست طور با شما وعده نهادیم و بر شما ترنجبین و بلدرچین فرو
فرستادیم (۸۰) | | یَا
بَنِی إِسْرَائِیلَ قَدْ أَنجَیْنَاکُم مِّنْ عَدُوِّکُمْ
وَوَاعَدْنَاکُمْ جَانِبَ الطُّورِ الْأَیْمَنَ وَنَزَّلْنَا عَلَیْکُمُ
الْمَنَّ وَالسَّلْوَى ﴿۸۰﴾ |
از
خوراکیهاى پاکیزهاى که روزى شما کردیم بخورید و[لى] در آن زیادهروى
مکنید که خشم من بر شما فرود آید و هر کس خشم من بر او فرود آید قطعا در
[ورطه] هلاکت افتاده است (۸۱) | | کُلُوا
مِن طَیِّبَاتِ مَا رَزَقْنَاکُمْ وَلَا تَطْغَوْا فِیهِ فَیَحِلَّ
عَلَیْکُمْ غَضَبِی وَمَن یَحْلِلْ عَلَیْهِ غَضَبِی فَقَدْ هَوَى ﴿۸۱﴾ |
و به یقین من آمرزنده کسى هستم که توبه کند و ایمان بیاورد و کار شایسته نماید و به راه راست راهسپر شود (۸۲) | | وَإِنِّی لَغَفَّارٌ لِّمَن تَابَ وَآمَنَ وَعَمِلَ صَالِحًا ثُمَّ اهْتَدَى ﴿۸۲﴾ |
و اى موسى چه چیز تو را [دور] از قوم خودت به شتاب واداشته است (۸۳) | | وَمَا أَعْجَلَکَ عَن قَوْمِکَ یَا مُوسَى ﴿۸۳﴾ |
گفت اینان در پى منند و من اى پروردگارم به سویتشتافتم تا خشنود شوى (۸۴) | | قَالَ هُمْ أُولَاء عَلَى أَثَرِی وَعَجِلْتُ إِلَیْکَ رَبِّ لِتَرْضَى ﴿۸۴﴾ |
فرمود در حقیقت ما قوم تو را پس از [عزیمت] تو آزمودیم و سامرى آنها را گمراه ساخت (۸۵) | | قَالَ فَإِنَّا قَدْ فَتَنَّا قَوْمَکَ مِن بَعْدِکَ وَأَضَلَّهُمُ السَّامِرِیُّ ﴿۸۵﴾ |
پس
موسى خشمگین و اندوهناک به سوى قوم خود برگشت [و] گفت اى قوم من آیا
پروردگارتان به شما وعده نیکو نداد آیا این مدت بر شما طولانى مىنمود یا
خواستید خشمى از پروردگارتان بر شما فرود آید که با وعده من مخالفت کردید (۸۶) | | فَرَجَعَ
مُوسَى إِلَى قَوْمِهِ غَضْبَانَ أَسِفًا قَالَ یَا قَوْمِ أَلَمْ
یَعِدْکُمْ رَبُّکُمْ وَعْدًا حَسَنًا أَفَطَالَ عَلَیْکُمُ الْعَهْدُ
أَمْ أَرَدتُّمْ أَن یَحِلَّ عَلَیْکُمْ غَضَبٌ مِّن رَّبِّکُمْ
فَأَخْلَفْتُم مَّوْعِدِی ﴿۸۶﴾ |
گفتند
ما به اختیار خود با تو خلاف وعده نکردیم ولى از زینتآلات قوم بارهایى
سنگین بر دوش داشتیم و آنها را افکندیم و [خود] سامرى [هم زینتآلاتش را]
همین گونه بینداخت (۸۷) | | قَالُوا
مَا أَخْلَفْنَا مَوْعِدَکَ بِمَلْکِنَا وَلَکِنَّا حُمِّلْنَا أَوْزَارًا
مِّن زِینَةِ الْقَوْمِ فَقَذَفْنَاهَا فَکَذَلِکَ أَلْقَى السَّامِرِیُّ ﴿۸۷﴾ |
پس
براى آنان پیکر گوسالهاى که صدایى داشت بیرون آورد و [او و پیروانش]
گفتند این خداى شما و خداى موسى است و [پیمان خدا را] فراموش کرد (۸۸) | | فَأَخْرَجَ لَهُمْ عِجْلًا جَسَدًا لَهُ خُوَارٌ فَقَالُوا هَذَا إِلَهُکُمْ وَإِلَهُ مُوسَى فَنَسِیَ ﴿۸۸﴾ |
مگر نمىبینند که [گوساله] پاسخ سخن آنان را نمىدهد و به حالشان سود و زیانى ندارد (۸۹) | | أَفَلَا یَرَوْنَ أَلَّا یَرْجِعُ إِلَیْهِمْ قَوْلًا وَلَا یَمْلِکُ لَهُمْ ضَرًّا وَلَا نَفْعًا ﴿۸۹﴾ |
و
در حقیقت هارون قبلا به آنان گفته بود اى قوم من شما به وسیله این
[گوساله] مورد آزمایش قرار گرفتهاید و پروردگار شما [خداى] رحمان است پس
مرا پیروى کنید و فرمان مرا پذیرا باشید (۹۰) | | وَلَقَدْ
قَالَ لَهُمْ هَارُونُ مِن قَبْلُ یَا قَوْمِ إِنَّمَا فُتِنتُم بِهِ
وَإِنَّ رَبَّکُمُ الرَّحْمَنُ فَاتَّبِعُونِی وَأَطِیعُوا أَمْرِی ﴿۹۰﴾ |
گفتند ما هرگز از پرستش آن دست بر نخواهیم داشت تا موسى به سوى ما بازگردد (۹۱) | | قَالُوا لَن نَّبْرَحَ عَلَیْهِ عَاکِفِینَ حَتَّى یَرْجِعَ إِلَیْنَا مُوسَى ﴿۹۱﴾ |
[موسى] گفت اى هارون وقتى دیدى آنها گمراه شدند چه چیز مانع تو شد (۹۲) | | قَالَ یَا هَارُونُ مَا مَنَعَکَ إِذْ رَأَیْتَهُمْ ضَلُّوا ﴿۹۲﴾ |
که از من پیروى کنى آیا از فرمانم سر باز زدى (۹۳) | | أَلَّا تَتَّبِعَنِ أَفَعَصَیْتَ أَمْرِی ﴿۹۳﴾ |
گفت اى پسر مادرم نه ریش مرا بگیر و نه [موى] سرم را من ترسیدم بگویى میان بنىاسرائیل تفرقه انداختى و سخنم را مراعات نکردى (۹۴) | | قَالَ
یَا ابْنَ أُمَّ لَا تَأْخُذْ بِلِحْیَتِی وَلَا بِرَأْسِی إِنِّی خَشِیتُ
أَن تَقُولَ فَرَّقْتَ بَیْنَ بَنِی إِسْرَائِیلَ وَلَمْ تَرْقُبْ قَوْلِی
﴿۹۴﴾ |
[موسى] گفت اى سامرى منظور تو چه بود (۹۵) | | قَالَ فَمَا خَطْبُکَ یَا سَامِرِیُّ ﴿۹۵﴾ |
گفت
به چیزى که [دیگران] به آن پى نبردند پى بردم و به قدر مشتى از رد پاى
فرستاده [خدا جبرئیل] برداشتم و آن را در پیکر [گوساله] انداختم و نفس من
برایم چنین فریبکارى کرد (۹۶) | | قَالَ
بَصُرْتُ بِمَا لَمْ یَبْصُرُوا بِهِ فَقَبَضْتُ قَبْضَةً مِّنْ أَثَرِ
الرَّسُولِ فَنَبَذْتُهَا وَکَذَلِکَ سَوَّلَتْ لِی نَفْسِی ﴿۹۶﴾ |
گفت
پس برو که بهره تو در زندگى این باشد که [به هر که نزدیک تو آمد] بگویى
[به من] دست مزنید و تو را موعدى خواهد بود که هرگز از آن تخلف نخواهى کرد
و [اینک] به آن خدایى که پیوسته ملازمش بودى بنگر آن را قطعا مىسوزانیم و
خاکسترش مىکنیم [و] در دریا فرو مىپاشیم (۹۷) | | قَالَ
فَاذْهَبْ فَإِنَّ لَکَ فِی الْحَیَاةِ أَن تَقُولَ لَا مِسَاسَ وَإِنَّ
لَکَ مَوْعِدًا لَّنْ تُخْلَفَهُ وَانظُرْ إِلَى إِلَهِکَ الَّذِی ظَلْتَ
عَلَیْهِ عَاکِفًا لَّنُحَرِّقَنَّهُ ثُمَّ لَنَنسِفَنَّهُ فِی الْیَمِّ
نَسْفًا ﴿۹۷﴾ |
معبود شما تنها آن خدایى است که جز او معبودى نیست و دانش او همه چیز را در بر گرفته است (۹۸) | | إِنَّمَا إِلَهُکُمُ اللَّهُ الَّذِی لَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ وَسِعَ کُلَّ شَیْءٍ عِلْمًا ﴿۹۸﴾ |
این گونه از اخبار پیشین بر تو حکایت مىرانیم و مسلما به تو از جانب خود قرآنى دادهایم (۹۹) | | کَذَلِکَ نَقُصُّ عَلَیْکَ مِنْ أَنبَاء مَا قَدْ سَبَقَ وَقَدْ آتَیْنَاکَ مِن لَّدُنَّا ذِکْرًا ﴿۹۹﴾ |
هر کس از [پیروى] آن روى برتابد روز قیامت بار گناهى بر دوش مىگیرد (۱۰۰) | | مَنْ أَعْرَضَ عَنْهُ فَإِنَّهُ یَحْمِلُ یَوْمَ الْقِیَامَةِ وِزْرًا ﴿۱۰۰﴾ |
پیوسته در آن [حال] مىماند و چه بد بارى روز قیامتخواهند داشت (۱۰۱) | | خَالِدِینَ فِیهِ وَسَاء لَهُمْ یَوْمَ الْقِیَامَةِ حِمْلًا ﴿۱۰۱﴾ |
[همان] روزى که در صور دمیده مىشود و در آن روز مجرمان را کبودچشم برمىانگیزیم (۱۰۲) | | یَوْمَ یُنفَخُ فِی الصُّورِ وَنَحْشُرُ الْمُجْرِمِینَ یَوْمَئِذٍ زُرْقًا ﴿۱۰۲﴾ |
میان خود به طور پنهانى با یکدیگر مىگویند شما [در دنیا] جز ده [روز بیش] نماندهاید (۱۰۳) | | یَتَخَافَتُونَ بَیْنَهُمْ إِن لَّبِثْتُمْ إِلَّا عَشْرًا ﴿۱۰۳﴾ |
ما داناتریم به آنچه مىگویند آنگاه که نیکآیینترین آنان مىگوید جز یک روز بیش نماندهاید (۱۰۴) | | نَحْنُ أَعْلَمُ بِمَا یَقُولُونَ إِذْ یَقُولُ أَمْثَلُهُمْ طَرِیقَةً إِن لَّبِثْتُمْ إِلَّا یَوْمًا ﴿۱۰۴﴾ |
و از تو در باره کوهها مىپرسند بگو پروردگارم آنها را [در قیامت] ریز ریز خواهد ساخت (۱۰۵) | | وَیَسْأَلُونَکَ عَنِ الْجِبَالِ فَقُلْ یَنسِفُهَا رَبِّی نَسْفًا ﴿۱۰۵﴾ |
پس آنها را پهن و هموار خواهد کرد (۱۰۶) | | فَیَذَرُهَا قَاعًا صَفْصَفًا ﴿۱۰۶﴾ |
نه در آن کژى مىبینى و نه ناهموارى (۱۰۷) | | لَا تَرَى فِیهَا عِوَجًا وَلَا أَمْتًا ﴿۱۰۷﴾ |
در
آن روز [همه مردم] داعى [حق] را که هیچ انحرافى در او نیست پیروى مىکنند
و صداها در مقابل [خداى] رحمان خاشع مىگردد و جز صدایى آهسته نمىشنوى (۱۰۸) | | یَوْمَئِذٍ یَتَّبِعُونَ الدَّاعِیَ لَا عِوَجَ لَهُ وَخَشَعَت الْأَصْوَاتُ لِلرَّحْمَنِ فَلَا تَسْمَعُ إِلَّا هَمْسًا ﴿۱۰۸﴾ |
در آن روز شفاعت [به کسى] سود نبخشد مگر کسى را که [خداى] رحمان اجازه دهد و سخنش او را پسند آید (۱۰۹) | | یَوْمَئِذٍ لَّا تَنفَعُ الشَّفَاعَةُ إِلَّا مَنْ أَذِنَ لَهُ الرَّحْمَنُ وَرَضِیَ لَهُ قَوْلًا ﴿۱۰۹﴾ |
آنچه را که آنان در پیش دارند و آنچه را که پشتسر گذاشتهاند مىداند و حال آنکه ایشان بدان دانشى ندارند (۱۱۰) | | یَعْلَمُ مَا بَیْنَ أَیْدِیهِمْ وَمَا خَلْفَهُمْ وَلَا یُحِیطُونَ بِهِ عِلْمًا ﴿۱۱۰﴾ |
و چهرهها براى آن [خداى] زنده پاینده خضوع مىکنند و آن کس که ظلمى بر دوش دارد نومید مىماند (۱۱۱) | | وَعَنَتِ الْوُجُوهُ لِلْحَیِّ الْقَیُّومِ وَقَدْ خَابَ مَنْ حَمَلَ ظُلْمًا ﴿۱۱۱﴾ |
و هر کس کارهاى شایسته کند در حالى که مؤمن باشد نه از ستمى مىهراسد و نه از کاسته شدن [حقش] (۱۱۲) | | وَمَن یَعْمَلْ مِنَ الصَّالِحَاتِ وَهُوَ مُؤْمِنٌ فَلَا یَخَافُ ظُلْمًا وَلَا هَضْمًا ﴿۱۱۲﴾ |
و
این گونه آن را [به صورت] قرآنى عربى نازل کردیم و در آن از انواع هشدارها
سخن آوردیم شاید آنان راه تقوا در پیش گیرند یا [این کتاب] پندى تازه براى
آنان بیاورد (۱۱۳) | | وَکَذَلِکَ
أَنزَلْنَاهُ قُرْآنًا عَرَبِیًّا وَصَرَّفْنَا فِیهِ مِنَ الْوَعِیدِ
لَعَلَّهُمْ یَتَّقُونَ أَوْ یُحْدِثُ لَهُمْ ذِکْرًا ﴿۱۱۳﴾ |
پس
بلندمرتبه استخدا فرمانرواى بر حق و در [خواندن] قرآن پیش از آنکه وحى آن
بر تو پایان یابد شتاب مکن و بگو پروردگارا بر دانشم بیفزاى (۱۱۴) | | فَتَعَالَى
اللَّهُ الْمَلِکُ الْحَقُّ وَلَا تَعْجَلْ بِالْقُرْآنِ مِن قَبْلِ أَن
یُقْضَى إِلَیْکَ وَحْیُهُ وَقُل رَّبِّ زِدْنِی عِلْمًا ﴿۱۱۴﴾ |
و به یقین پیش از این با آدم پیمان بستیم و[لى آن را] فراموش کرد و براى او عزمى [استوار] نیافتیم (۱۱۵) | | وَلَقَدْ عَهِدْنَا إِلَى آدَمَ مِن قَبْلُ فَنَسِیَ وَلَمْ نَجِدْ لَهُ عَزْمًا ﴿۱۱۵﴾ |
و [یاد کن] هنگامى را که به فرشتگان گفتیم براى آدم سجده کنید پس جز ابلیس که سر باز زد [همه] سجده کردند (۱۱۶) | | وَإِذْ قُلْنَا لِلْمَلَائِکَةِ اسْجُدُوا لِآدَمَ فَسَجَدُوا إِلَّا إِبْلِیسَ أَبَى ﴿۱۱۶﴾ |
پس گفتیم اى آدم در حقیقت این [ابلیس] براى تو و همسرت دشمنى [خطرناک] است زنهار تا شما را از بهشت به در نکند تا تیرهبخت گردى (۱۱۷) | | فَقُلْنَا یَا آدَمُ إِنَّ هَذَا عَدُوٌّ لَّکَ وَلِزَوْجِکَ فَلَا یُخْرِجَنَّکُمَا مِنَ الْجَنَّةِ فَتَشْقَى ﴿۱۱۷﴾ |
در حقیقت براى تو در آنجا این [امتیاز] است که نه گرسنه مىشوى و نه برهنه مىمانى (۱۱۸) | | إِنَّ لَکَ أَلَّا تَجُوعَ فِیهَا وَلَا تَعْرَى ﴿۱۱۸﴾ |
و [هم] اینکه در آنجا نه تشنه مىگردى و نه آفتابزده (۱۱۹) | | وَأَنَّکَ لَا تَظْمَأُ فِیهَا وَلَا تَضْحَى ﴿۱۱۹﴾ |
پس شیطان او را وسوسه کرد گفت اى آدم آیا تو را به درخت جاودانگى و ملکى که زایل نمىشود راه نمایم (۱۲۰) | | فَوَسْوَسَ إِلَیْهِ الشَّیْطَانُ قَالَ یَا آدَمُ هَلْ أَدُلُّکَ عَلَى شَجَرَةِ الْخُلْدِ وَمُلْکٍ لَّا یَبْلَى ﴿۱۲۰﴾ |
آنگاه
از آن [درخت ممنوع] خوردند و برهنگى آنان برایشان نمایان شد و شروع کردند
به چسبانیدن برگهاى بهشت بر خود و [این گونه] آدم به پروردگار خود عصیان
ورزید و بیراهه رفت (۱۲۱) | | فَأَکَلَا
مِنْهَا فَبَدَتْ لَهُمَا سَوْآتُهُمَا وَطَفِقَا یَخْصِفَانِ عَلَیْهِمَا
مِن وَرَقِ الْجَنَّةِ وَعَصَى آدَمُ رَبَّهُ فَغَوَى ﴿۱۲۱﴾ |
سپس پروردگارش او را برگزید و بر او ببخشود و [وى را] هدایت کرد (۱۲۲) | | ثُمَّ اجْتَبَاهُ رَبُّهُ فَتَابَ عَلَیْهِ وَهَدَى ﴿۱۲۲﴾ |
فرمود
همگى از آن [مقام] فرود آیید در حالى که بعضى از شما دشمن بعضى دیگر است
پس اگر براى شما از جانب من رهنمودى رسد هر کس از هدایتم پیروى کند نه
گمراه مىشود و نه تیرهبخت (۱۲۳) | | قَالَ
اهْبِطَا مِنْهَا جَمِیعًا بَعْضُکُمْ لِبَعْضٍ عَدُوٌّ فَإِمَّا
یَأْتِیَنَّکُم مِّنِّی هُدًى فَمَنِ اتَّبَعَ هُدَایَ فَلَا یَضِلُّ
وَلَا یَشْقَى ﴿۱۲۳﴾ |
و هر کس از یاد من دل بگرداند در حقیقت زندگى تنگ [و سختى] خواهد داشت و روز رستاخیز او را نابینا محشور مىکنیم (۱۲۴) | | وَمَنْ أَعْرَضَ عَن ذِکْرِی فَإِنَّ لَهُ مَعِیشَةً ضَنکًا وَنَحْشُرُهُ یَوْمَ الْقِیَامَةِ أَعْمَى ﴿۱۲۴﴾ |
مىگوید پروردگارا چرا مرا نابینا محشور کردى با آنکه بینا بودم (۱۲۵) | | قَالَ رَبِّ لِمَ حَشَرْتَنِی أَعْمَى وَقَدْ کُنتُ بَصِیرًا ﴿۱۲۵﴾ |
مىفرماید همان طور که نشانههاى ما بر تو آمد و آن را به فراموشى سپردى امروز همان گونه فراموش مىشوى (۱۲۶) | | قَالَ کَذَلِکَ أَتَتْکَ آیَاتُنَا فَنَسِیتَهَا وَکَذَلِکَ الْیَوْمَ تُنسَى ﴿۱۲۶﴾ |
و این گونه هر که را به افراط گراییده و به نشانههاى پروردگارش نگرویده استسزا مىدهیم و قطعا شکنجه آخرت سختتر و پایدارتر است (۱۲۷) | | وَکَذَلِکَ نَجْزِی مَنْ أَسْرَفَ وَلَمْ یُؤْمِن بِآیَاتِ رَبِّهِ وَلَعَذَابُ الْآخِرَةِ أَشَدُّ وَأَبْقَى ﴿۱۲۷﴾ |
آیا
براى هدایتشان کافى نبود که [ببینند] چه نسلها را پیش از آنان نابود کردیم
که [اینک آنها] در سراهاى ایشان راه مىروند به راستى براى خردمندان در
این [امر] نشانههایى [عبرتانگیز] است (۱۲۸) | | أَفَلَمْ
یَهْدِ لَهُمْ کَمْ أَهْلَکْنَا قَبْلَهُم مِّنَ الْقُرُونِ یَمْشُونَ فِی
مَسَاکِنِهِمْ إِنَّ فِی ذَلِکَ لَآیَاتٍ لِّأُوْلِی النُّهَى ﴿۱۲۸﴾ |
و اگر سخنى از پروردگارت پیشى نگرفته و موعدى معین مقرر نشده بود قطعا [عذاب آنها] لازم مىآمد (۱۲۹) | | وَلَوْلَا کَلِمَةٌ سَبَقَتْ مِن رَّبِّکَ لَکَانَ لِزَامًا وَأَجَلٌ مُسَمًّى ﴿۱۲۹﴾ |
پس
بر آنچه مىگویند شکیبا باش و پیش از بر آمدن آفتاب و قبل از فرو شدن آن
با ستایش پروردگارت [او را] تسبیح گوى و برخى از ساعات شب و حوالى روز را
به نیایش پرداز باشد که خشنود گردى (۱۳۰) | | فَاصْبِرْ
عَلَى مَا یَقُولُونَ وَسَبِّحْ بِحَمْدِ رَبِّکَ قَبْلَ طُلُوعِ
الشَّمْسِ وَقَبْلَ غُرُوبِهَا وَمِنْ آنَاء اللَّیْلِ فَسَبِّحْ
وَأَطْرَافَ النَّهَارِ لَعَلَّکَ تَرْضَى ﴿۱۳۰﴾ |
و
زنهار به سوى آنچه اصنافى از ایشان را از آن برخوردار کردیم [و فقط] زیور
زندگى دنیاست تا ایشان را در آن بیازماییم دیدگان خود مدوز و [بدان که]
روزى پروردگار تو بهتر و پایدارتر است (۱۳۱) | | وَلَا
تَمُدَّنَّ عَیْنَیْکَ إِلَى مَا مَتَّعْنَا بِهِ أَزْوَاجًا مِّنْهُمْ
زَهْرَةَ الْحَیَاةِ الدُّنیَا لِنَفْتِنَهُمْ فِیهِ وَرِزْقُ رَبِّکَ
خَیْرٌ وَأَبْقَى ﴿۱۳۱﴾ |
و
کسان خود را به نماز فرمان ده و خود بر آن شکیبا باش ما از تو جویاى روزى
نیستیم ما به تو روزى مىدهیم و فرجام [نیک] براى پرهیزگارى است (۱۳۲) | | وَأْمُرْ أَهْلَکَ بِالصَّلَاةِ وَاصْطَبِرْ عَلَیْهَا لَا نَسْأَلُکَ رِزْقًا نَّحْنُ نَرْزُقُکَ وَالْعَاقِبَةُ لِلتَّقْوَى ﴿۱۳۲﴾ |
و گفتند چرا از جانب پروردگارش معجزهاى براى ما نمىآورد آیا دلیل روشن آنچه در صحیفههاى پیشین است براى آنان نیامده است (۱۳۳) | | وَقَالُوا لَوْلَا یَأْتِینَا بِآیَةٍ مِّن رَّبِّهِ أَوَلَمْ تَأْتِهِم بَیِّنَةُ مَا فِی الصُّحُفِ الْأُولَى ﴿۱۳۳﴾ |
و
اگر ما آنان را قبل از [آمدن قرآن] به عذابى هلاک مىکردیم قطعا مىگفتند
پروردگارا چرا پیامبرى به سوى ما نفرستادى تا پیش از آنکه خوار و رسوا
شویم از آیات تو پیروى کنیم (۱۳۴) | | وَلَوْ
أَنَّا أَهْلَکْنَاهُم بِعَذَابٍ مِّن قَبْلِهِ لَقَالُوا رَبَّنَا
لَوْلَا أَرْسَلْتَ إِلَیْنَا رَسُولًا فَنَتَّبِعَ آیَاتِکَ مِن قَبْلِ
أَن نَّذِلَّ وَنَخْزَى ﴿۱۳۴﴾ |
بگو همه در انتظارند پس در انتظار باشید زودا که بدانید یاران راه راست کیانند و چه کسى راهیافته است (۱۳۵) | | قُلْ کُلٌّ مُّتَرَبِّصٌ فَتَرَبَّصُوا فَسَتَعْلَمُونَ مَنْ أَصْحَابُ الصِّرَاطِ السَّوِیِّ وَمَنِ اهْتَدَى ﴿۱۳۵﴾ |